مجمد قوچانی در گفت و گوی اظهار داشت ؛من دهه هفتاد که در حزب کارگزاران نبودم و موضعام در آن زمان نسبت به مواضع حزب کارگزاران چپتر بود ولی فکر میکنم این اتفاق را که حزب اعتدال توسعه به عنوان یک مقوله منفی مطرح میکند اتفاقاً وجه مثبت کارگزاران بوده است و پیشتاز این قضیه هم خود آقای هاشمی بود نه حزب کارگزاران سازندگی. آقای هاشمی در آن خطبه معروفی که قبل از انتخابات سال ۷۶ بیان کردند به گونهای نسبت به تقلب در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ تذکر دادند و بعد محسن هاشمی را به عنوان بازرس ویژه رئیس جمهور پای صندوقهای رأی فرستاده و از رأیها صیانت کردند. آن خطبه ایشان جزو خطبههای مشهور است که همه حمل بر این کردند که آقای هاشمی به نوعی از خاتمی حمایت میکند. در واقع با وجود اینکه رأی شخصی ایشان به آقای ناطق بود و بعداً اعلام کردند من شخصاً تکرأیی که به صندوق انداختم به اسم ناطق نوری بود ولی به لحاظ تشکیلاتی و عملیاتی کاری که آقای هاشمی کردند، در مجموع به سود جریان آقای خاتمی بود که یکی از آنها تاسیس کارگزاران بود. زمانی که کارگزاران تأسیس شد جزو اولین افرادی که برای مجلس مطرح کرد، سیدمحمد خاتمی بود که آقای خاتمی نپذیرفت نامزد مجلس پنجم شود.
به سروش و استاد مطهری علاقهمند بودم
قوچانی: موقعی که به تهران آمدم ۱۸ سالم بود. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز رشته علوم سیاسی قبول شدم. از چند سال قبل در همان شهر خودم رشت، مخاطب و خواننده روزنامه سلام بودم. علاقهمندیام از نظر فکری نزدیک به دکتر سروش و استاد مطهری بود نه دکتر شریعتی. به لحاظ سیاسی هم ما نسلی هستیم که با روزنامه سلام سیاسیخوانی را شروع کردیم. این روزنامه سال ۶۹ شروع به کار کرد و من هم سال ۷۳ به تهران آمدم. آن موقع روزنامه سلام را خیلی روی دست میبردند چون روزنامهای انتقادی بود. ما در سالهای دبیرستان سروش نوجوان میخواندیم. یعنی تیپ بچههای مذهبی با گرایش چپ اسلامی و روشنفکری دینی بودیم که هنوز دعواهای جدید به وجود نیامده بود.
طبیعتاً وقتی به تهران آمدم علوم سیاسی خواندم، مرحوم پدرم هم خیلی موافق علوم سیاسی نبود و دلش میخواست پزشکی بخوانم ولی بالاخره پذیرفت.
دهه هفتاد فضای رشد سیاسی جامعه ایران بود
گرایش یکی از دوستان من که الان هم هست ملی مذهبی بود. با این وجود با هم گپ و گفت داشتیم و قدم میزدیم. فضای دهه هفتاد فضای رشد سیاسی جامعه ایران بود و گرایشهای سیاسی جامعه ایران شکل گرفته بودند.آن موقع به «عصر ما» علاقهمند شدم. مثل «یک جوان یهلاقبا» با یک شلوار جین به نشریه «عصر ما» رفتم. من براساس آن چیزی که در سلام خوانده بودم و براساس آن ارتباطی که داشتم «عصر ما» و مجاهدین انقلاب را نشریه مناسبی میدیدم. آن دوست ملی مذهبیام با جنبش مسلمانان مبارز و جریان ملی مذهبی دکتر پیمان همکاری میکرد. ولی مرز من با ملی مذهبی ها و جریان دکتر پیمان این است که امام را قبول دارم و فکر میکنم گرایش خط امام گرایش مناسبتری برای من است تا جریان ملی مذهبی و جریانات دیگر.
*«دیدگاه شما راجعبه سروش چیست» اولین سوال گزینش سازمان مجاهدین بود
یک روز رفتم درِ مجاهدین انقلاب که یک ساختمان دو طبقه کوچک در خیابان دانشگاه بود، زدم و گفتم علاقهمندم کار تشکیلاتی با مجاهدین انقلاب انجام دهم. گفتند چطور؟ گفتم من «عصر ما» را خواندهام و مواضع و دیدگاههایش مورد قبول من است. سازمان در دوره اولش به هیچ عنوان عضو نمیپذیرفت ولی هوادار قبول میکرد. یعنی هیأت مؤسسی وجود داشت و مجموعه هوادارانی که در آنجا رفت و آمد داشتند. هواداران هر دو هفته یکبار با یکی از اعضای شورای مرکزی جلساتی برگزار میکردند. یعنی فرم را پرکردیم و گزینش هم شدیم. جالب است بدانید آقای ابوالفضل قدیانی گزینش ما را انجام داد. اولین سؤالهایی که میپرسیدند این بود که دیدگاه شما راجعبه دکتر سروش چیست.
یکی از برهههایی که شما را به یک روزنامهنگار مطرح بدل کرد دورانی بود که علیه آقای هاشمی نقد مینوشتید، ایشان در قبال این نقدهای شما سعهصدر داشت؟
قوچانی: آن موقع که من روزنامهنگاری را شروع کردم مقطع مجلس ششم بود. من هیچ آشنایی با آقای هاشمی نداشتم. در مجموعه برخوردهایی که اتفاق افتاد البته بچهتر از این بودم که ایشان را ببینم یا ارتباطی داشته باشم. در مجموع برخوردهایی که بعدها اتفاق افتاد هم احساس نکردم که اشارهای از طرف آقای هاشمی برای برخورد شده باشد. چون ایشان در آن موقعیت نبود یا به هر دلیل دیگری؛ ولی چند سال بعد که ایشان را دیدم و این دیدار برای اولینبار صورت گرفت. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ بود که ما با ایشان برای روزنامه شرق مصاحبه کردیم. به اتفاق آقای عطریانفر به مجمع تشخیص رفتم.
*هاشمی گفت؛ «ما که شما را بخشیدیم»/کارگزارانیها میدانستند هاشمی مخالف حضورم نیست
طبیعتاً من هم نسبت به برخی مواضع و دیدگاههای خودم نقدهایی دارم. ضمن اینکه اصل نامزدی ایشان در مجلس ششم را همچنان قبول ندارم. حتی وقتی آقای هاشمی مرحوم هم شدند در مجله صدا نوشتم که ما هم تغییر کردیم و ایشان هم تغییر کرد. به محض اینکه وارد اتاق ایشان شدم گفتم خیلی خوشحالم که شما را میبینم و خلاصه ما یک گذشتهای...؛ آقای هاشمی گفت «ما که شما را بخشیدیم». خیلی استقبال گرم و پرشوری داشتند و بعد از آن هم چندین بار خدمتشان رسیدیم و ۷-۸ باری به اتفاق روزنامهنگاران یا شورای مرکزی کارگزاران با ایشان جلسه داشتیم. من آثار رنجیدگی در ایشان ندیدم. طبیعتاً عضو کارگزاران هم که شدم شاید استمزاجی هم در مورد من صورت گرفته بود یا حداقل میدانستند که ایشان مخالف من نیستند. به هر حال در تهیه فیلم انتخاباتی ایشان در سال ۸۴ کمکهایی کرده بودم ولی من از ایشان عدم تحملی ندیدم.
جریان چپ در دهه 60 مخالف اقتصاد بازار و بهبود روابط با دنیا بود
شما فکر میکنید تغییر فقط در جریان اصلاحات اتفاق افتاده است؟ بگذارید در مورد اصولگرایی خدمتتان عرض کنم. جریانی که امروز به اسم اصلاح طلب می شناسیم در دهه 60 با عنوان چپ شناخته میشد. این جریان مخالف اقتصاد بازار و مخالف بهبود روابط با دنیا بوده است/فارس