یکی از وظایف بانک مرکزی در ایران و بسیاری از کشورها استفاده از ذخایر ارزی خود به منظور کنترل قیمت ارز در بازار است. هر زمان بانک مرکزي احساس کند قیمت ارز بیش از حد بالاست، اقدام به عرضه منابع ارزی خود با قیمت پایینتر مینماید (یکی از منابع اصلی ارزی بانک مرکزی خرید ارز از دولت است. دولت درامدهای ارزی حاصل از فروش نفت و ... را به بانک مرکزی میفروشد و بانک مرکزی ریال به دولت میدهد).
اما ممکن است بانک مرکزی به دلیل محدودیت منابع توانايي عرضهی کافی ارز برای کاهش قیمت و کنترل بازار را نداشته باشد (بویژه در ایران که هم درامدهای ارزی کاهش یافته و هم مشکلات جدي در انتقال ذخاير ارزی از بانکهاي خارج به داخل وجود دارد). در این شرایط اگر سوداگران ارز احساس کنند که بانک مرکزي ذخاير کافي براي تامين تقاضاي بازار را ندارد به سرعت شروع به خريداري ارزهای عرضه شده توسط بانک مرکزی و ذخيره آن خواهند نمود.
در چنين شرايطي سوداگران اینگونه میاندیشند که یا منابع ارزی بانک مرکزی به انتها میرسد و یا بانک مرکزي به منظور ممانعت از اتمام ذخاير خود نرخ ارز را افزايش خواهد داد و يا اينکه عرضه را محدود ميسازد، که هر یک از این حالات جهش قيمت کاملا مورد انتظار بوده و سود سرشاري در انتظار آنان خواهد بود. به تعبيري هجوم سوداگرانه (speculative attack) منجر به خرید بیوقفهی ارزهای عرضه شده توسط بانک مرکزی میشود به این امید که پس از رسیدن این نقطه بحرانی و جهش قیمت ارز آنرا به فروش برسانند.
در این شرایط به صورت نظري نقطه کليدي در بروز بحران ارزي (و جهش قیمت) زماني است که بانک مرکزی بدون حصول نتیجهی دلخواه (یعنی کاهش نرخ ارز)، عرضهی ذخاير خود با قیمت پایین را متوقف نماید. از همين رو يکي از اصليترين مولفههاي کنترل چنين بحراني قدرت بانک مرکزي در متقاعد نمودن آحاد اقتصادي به توانايي خود در عرضه ارز به مقدار کافي است تا سوداگران خرید ارز را متوقف کنند.
در يک چنين شرايطي، اظهارنظرهای مقامات پولی میتواند نقش مهمی در کنترل بازار داشته باشد. از سوی دیگر اظهارنظرهای غیرواقعی که در کوتاهمدت نيز بياعتباري آنها آشکار شود صرفا به منزله علامتي به بازار در عدم توانايي بانک مرکزي در مديريت بازار بوده و با ايجاد اين ذهنيت که بانک مرکزي از توانايي و ذخاير کافي ارزي برخوردار نيست، انگيزه هجوم سوداگرانه و تشديد بحران ارزي را فراهم خواهد آورد.