زباله، معضل زیست محیطی شمال کشور، سالهای سال است که زباله، به تهدیدی محیط زیست شمال و مشخصا” مازندران مبدل شده و تمام شهرها و حتی روستاهای مازندران بطور جدی درگیر چگونگی مواجهه با این معضل شاید فراتر از زیست محیطیاند؛ چرا که این روزها شاهد تجمعات، طومارها، مراجعات، تنشها، مقالات، مکاتبات، اعتراضات و حتی واکنشهای تخریبی و تهییجی در مناطق آلوده به زبالهایم.
البته نمیتوان انکار کرد که همواره احتمال تحریک طیفهای تأثیرپذیر از افراد و جناحهای سیاسی و رقبای مدیریتی نیز مطرح است، اما از مباحث و تنشهای مقطعی که بگذریم، ما نمیتوانیم و نباید این معضل ضدبهداشتی، ضد رفاهی، ضد محیط زیستی و ضد زندگی اجتماعی را به مسائل حاشیهای گره زده و از شدت پیگیری آن بکاهیم.
جالب اینجاست که این معضل برای بلاد کبیرهای مثل تهران و تمامی کلان شهرها با مشارکت بخش خصوصی حل شده و حتی بخاطر تولید محصولات قابل ارائه به شهروندان مثل تولید کالاهای خاص و حتی برق و غیره، به درآمدی پایدار ارتقاءیافته تا جائیکه بحث خرید زبالههای خاص که در مبدأ تفکیک می شوند، بطور جدی مطرح و نیز در حال اجراست و این روزها مخصوصا” در ادبیات کشورهای پیشرفته جهان از آن به طلای کثیف تعبیر میشود!
همه این اتفاقات در حالیاست که در شهرهای مازندران بخش عمدهای از درآمدهای شهرداریها که بعضا” با اجحاف از مردم و مراجعان دریافت میکنند، به شرکتهای قارچ گونهای داده میشود که بزرگترین هنرشان جمعآوری و انتقال زبالهها به مناطق خاص و عمدتا” دوردست و دفن غیراصولی و معضل آفرین در اعماق زمین موسوم به دفن غیربهداشتی است.
جریان گرفتن شیرابهها در سطح زمین و تخریب اراضی و خاک این مناطق، آلوده سازی سفرههای آب زیرزمینی، انتشار بیماری های ناشناخته توسط حشرات موذی و حیوانات به انسانها مخصوصا” کودکان، انتشار بوی تعفن شدید و غیرقابل تحمل در روستاهای پیرامونی و جاده ها و تسریع روند مهاجرت، ایجاد دریاچههای فاضلابی، بیماری دامها، تخریب کشاورزی و دامداری، نازیباییهای منجر به فرار گردشگران و تخریب زمینههای رسد صنعت توریسم در آن مناطق و سایر آلودگیها به اضافه ایجاد مافیاهای زباله که در آمد باورناپذیری را به جیب میزنند، در ردیف مصائبی است که هم اهالی مناطق آلوده و هم شهرنشینان و سایر هموطنان را میآزارد.
جالب اینجاست که در گذشتههای نه چندان دور، هیأتهای زیادی به کشورهای مختلف مخصوصا” اروپایی سفر کرده و با عناوین پرطمطراق از احداث کارخانجات کمپوست و تبدیل زباله به فراوردهها و محصولات استراتژیک خبر داده و حتی گاهی مدعی انعقاد قرارداد و خرید قطعات و مرحله انتقال و معطلی پست گمرکات خبر میدادند و سقف وعدههای آنها نیز غالبا” زیر یک سال بود و ما در اینجا با باور چنین ادعاهایی، جنگ منطقهای و شهری راه انداخته که مثلا در کدام منطقه احداث نشود و جالبتر اینکه طوری صحبت میشد که این کارخانهها قدرت بلع زباله چندین شهر را دارند و به همین خاطر مرحله تخصیص اراضی هکتاری هم انجام شد و در مواردی شاهد کاروان قطعات هم بودیم که نهایتا” کمپوستها به کارخانجات زباله سوز تنزیل یافته و تازه همین زبالهسوزها هم به فرجام نرسیدهاند و کار به جایی رسید که کاسه صبر اهالی مناطق زباله پذیر لبریز شده و اعتراضات شدت گرفت.
” کمپوستها به کارخانجات زباله سوز تنزیل یافته و تازه همین زباله سوزها هم به فرجام نرسیدهاند و کار به جایی رسید که کاسه صبر اهالی مناطق زباله پذیر لبریز شده و اعتراضات شدت گرفت.
سؤال اینجاست کهچرا کاری که در کلان شهرها به سرانجام رسید، در شهرهای شمالی ناکاماند؟!
سؤال دوم اینکه چرا هزینه بسیار سنگین و هدررفتنی انتقال زباله پرداخت میشود، اما هزینه تکمیل زبالهسوزها به دولت واگذار میشود؟!
ضمنا چرا این معضل دقیقا در مرحله انتقالی و جابجایی شهردارها برجسته میشود؟! به هر حال آلودگی زباله در شمال، هم گریبانگیر جنگلها، کوهستانها، رودخانه ها، دریا و سواحل، حاشیه بیابانها، مراتع و سایر مناطق طبیعت بکر مازندران شده است.
اما ماندگارترین راهکارها، فرهنگ سازی برای کاهش تولید زباله و نیز تفکیک زباله در مبدأ و عدم اختلاط زباله های خطرناک بیمارستانی با زبالههای متعارف و همکاریهای استراتژیک عملیاتی و فرهنگی دائمی با سازمانهای پسماند در شهرهاست و البته سازمانهای مردم نهاد نیز مینوانند با بسیج میدانی اعضاء و فعالان زیست محیطی، نقشآفرینیهای کلیدی داشته باشند.
راهکار موقت همین تکمیل کارخانجات زبالهسوز و راهکار درازمدت، تأسیس کارخانجات کمپوست و درآمدزایی از زبالهها و به عبارتی تبدیل تهدید به فرصت جدید است.
اما ماندگارترین راهکارها، فرهنگ سازی برای کاهش تولید زباله و نیز تفکیک زباله در مبدأ و عدم اختلاط زباله های خطرناک بیمارستانی با زبالههای متعارف و همکاریهای استراتژیک عملیاتی و فرهنگی دائمی با سازمانهای پسماند در شهرهاست و البته سازمانهای مردم نهاد نیز مینوانند با بسیج میدانی اعضاء و فعالان زیست محیطی، نقشآفرینیهای کلیدی داشته باشند.
همه این راهکارها با همدلی و همکاری نمایندگان مجلس، شوراها، مسؤولان استانی و ملی و نیز میدانداری رسانههای استانی قابل انجام خواهد بود.
یادداشت از: صادقعلی رنجبر، مدرس دانشگاه