اخیرا اطلاعیهای درباره برگزاری یک «رویداد استارتاپی ویژه بانوان» در دانشگاه صنعتی شریف منتشر شده که از ۱۷ تا ۲۳ بهمن برای حضور در آن از میان دختران جوان ثبت نام صورت می گیرد. نام این استارتاپ «girlsup» است و در پای این اطلاعیه نام «وزارت کار،تعاون و رفاه اجتماعی» و «معاونت علم و فناوری ریاست جمهوری» هم به عنوان حامی رویداد درج شده است. اما «گرلزآپ» چیست؟
گرلزآپ (girlsup) یکی از پروژههای کلان «بنیاد ملل متحد» (United Nations Fundation)، از موسسات وابسته به سازمان ملل است. گرچه بنیاد سازمان ملل ظاهرا وابسته و زیرمجموعه سازمان ملل است، اما این موسسه در سال ۱۹۹۸، با عطیهی ۱ میلیارد دلاری «تد ترنر» غول رسانهای آمریکا و صاحب کمپانی «تایم وارنر» و شبکه «CNN» و از حامیان اصلی صهیونیزم جهانی تشکیل شد تا اهداف مورد نظر نظام سلطه را در بعد فرهنگی، آموزشی و اعتقادی به پیش ببرد. ترنر هنوز هم مهمترین چهره و حامی بنیاد سازمان ملل است.
بنیاد سازمان ملل، یکی از ابزارهای تاثیرگذاری نظام سلطه بر جهان است که از طریق جذب، آموزش، شبکهسازی و هدایت فکری و در یک کلام «مغزشویی» زنان، جوانان و نوجوانان کشورهای در حال توسعه، مدیران و رهبرانی هماهنگ و طراز با معیارها و منافع نظام سلطه(صهیونیزم جهانی) تربیت می کند. بنیان و کانون اهداف و برنامههای چنین موسسات و نهادهایی با برد و نفوذ بین المللی، تغییر نقش و جایگاه جنسیتها تحت لوای «برابری جنسیتی» و پیشبرد نوعی «فمینیسم تهاجمی و مردستیز» و در نهایت از بین بردن محوریت «خانواده» است، چرا که بنیان خانواده بر تعریف نقش زن به عنوان همسر و مادر است و هر گونه تغییر در این تعریف مبنایی(با پاکسازی تفاوتهای ماهوی زن و مرد) در شکل نهایی خود موجب فرریختن ستون خانواده به عنوان دیرپاترین نهاد بشری خواهد شد. به بیان دیگر، این نهادها در عین تظاهر به سکولاریزم و ضدیت با ایدئولوژیها، برنامههایی به شدت ایدئولوژیک و جزمی را پیش می برند و زنان را به شورش علیه همه نقشها، تعاریف و الگوهای زیستی سنتی فرا می خوانند.
سالانه صدها دختر جوان از کشورهای در حال توسعه در اکناف دنیا گلچین می شوند تا در همایش سالانه این پروژه شرکت کنند و آخرین ورکشاپها و دورههای آموزشی را برای آن که تبدیل به «لیدر» شوند، ببینند. جالب این جاست که در سرفصل برنامههای همایش سال ۲۰۱۸ «girlsup»برنامه بازدید از کنگره و تعامل این دختران با اعضای کنگره آمریکا هم دیده می شود.
در بین اسپانسرهای مالی اصلی «girlsup»، نام کمپانی «گلدمن ساکز»، غول بزرگ عرصه سرمایهگذاری، امور مالی، بانکداری و تجارت آمریکا و از بزرگترین حامیان مالی صهیونیزم جهانی دیده می شود.
دیگر اسپانسر بزرگ این برنامه، شرکت نفت و گار «Exxon mobil»، ششمین شرکت بزرگ نفتی جهان، است. درباره نفوذ و تاثیرگذاری این شرکت در ایالات متحده همین بس که بسیاری از تحلیلگران، اکسون موبیل را خطدهنده اصلی سیاست خارجی آمریکا می دانند. شایان ذکر است که «رکس تیلرسن»، وزیر خارجه فعلی ایالات متحده از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۶، مدیر شرکت اکسون موبیل بوده است.
پروژه «girlsup»، در وبسایت خود کمپانی سینمایی «دیزنی» را به عنوان یکی از دو شریک استراتژیک خود معرفی کرده است. دیزنی همان امپراطوری سینمایی-تبلیغاتی است که ماموریت پیچیده و حیاتی «مغزشویی» کودکان جهان را برای نظام سلطه به پیش می برد. محصولات این کمپانی عظیم در روندی خزنده، نامحسوس و ناخودآگاه ذهنیت کودکان دنیا را مطابق با خطوط و سرفصلهای نظام سلطه شکل می دهند و سبک زندگی «آمریکایی» را به عنوان یک سبک زندگی معیار، در تار و پود فکری کودکان معصوم جاگیر می کنند.
به عنوان مثال، انیمیشن به شدت پرفروش و معروف این کمپانی در سال ۲۰۱۳ با نام «منجمد» (Frozen) صریحا و آشکار گرایش به «همجنس بازی» را پیش چشم کودکان معصوم به نمایش میگذارد و این مسالهای است که اتفاقا خود مطبوعات غربی به آن پرداختهاند:
به نظر می رسد که در غفلت یا ناآگاهی برخی دستگاههای مسوول، پروژه خزنده «نفوذ و استحاله» با تمام توان در حال اجراست. در حالی که اجرای سند «۲۰۳۰» ظاهرا و به صورت رسمی، با دستور مقامات دولتی متوقف شده، شاهدیم که شاخهها و پیوستهای آن به صورت چراغ خاموش در کشور در حال اجراست. مقابله فعال و آگاهانه با این تحرکات، به عنوان کانون اصلی خطر پیش روی جوانان و زنان و کودکان این جامعه، امری حیاتی به نظر می رسد.
در سه چهار سال گذشته، انواع و اقسام همایشها، سمینارها و ورکشاپها در داخل و خارج از کشور، با هدف «آموزش»، «شبکهسازی» و «نفوذ» بعضاً با حمایت و حتی پول نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی برگزار میشود تا با جزوات آموزشی و متون تهیهشده در مراکز و نهادهای خارجی و «کارشناسانی» وابسته به بنیادها و نهادهای مشکوک، ذهنیت و جهانبینی اقشار بانفوذ و اثرگذار در آیندهٔ کشور، به ویژه نسل جوان طبقه متوسط، تغییر یابد. این تغییر در وهله نخست، در راستای «ایدئولوژی زدایی» در گام نخست و جاگیر کردن یک نوع تفکر «جهان-وطن» و غرب-شیفته در گام بعدی صورت میگیرد تا نسلی از رهبران جوان در کشورهای درحالتوسعه شکل بگیرد که عمدتاً بدون آنکه خود بهخوبی بدانند تا مغز استخوان غرب-گرا و غرب-اندیش شدهاند و ازاینرو، در آینده که در کشورهای خود در مصادر امور قرار گرفتند، خودآگاه یا ناخودآگاه سیاستهای کشور خود را همجهت و همگام با منافع نظام سلطه تنظیم میکنند.
واقعیت آن است که بعد شکست فاز «سیاسی» راهبرد براندازی از سوی آمریکا و عوامل و اذناب داخلی آن در فتنه ۸۸، شاهد تغییر رویکرد در این راهبرد، از فاز سیاسی به فاز فرهنگی و اقتصادی هستیم. بهبیاندیگر، سرویسهای اطلاعاتی غربی وقتی متوجه شدند که براندازی از طریق «اردوکشی خیابانی» و مقابله سخت سیاسی با جمهوری اسلامی از داخل پروژهای است که هم توجه مردم حامی نظام و هم دستگاههای اطلاعاتی را حساس و آماده به مقابله میکند، روند تقابل غیرمستقیم را در پیش گرفتهاند. در فاز اقتصادی، شاهد آن هستیم سناریویی با عنوان «فتنه اقتصادی» از سوی اتاقهای فکر غربی طراحی و توسط ایادی داخلی به اجرا گذاشته میشود که اغتشاشات چندروزه در برخی شهرهای ایران در دیماه امسال، نمودی از این طرح بود.
در فاز فرهنگی، بحث «استحاله و نفوذ» چند سالی است که با قوت در دستور کار معاندین جمهوری اسلامی قرارگرفته است، چرا که یک کار خزنده، عمقی و آرام است که به سان فاز سیاسی حساسیتبرانگیز نیست و با حداقل هزینه برای کشورهای طراحی کننده به اجرا میرسد. متأسفانه وادادگی، انفعال و همان غرب-شیفتگی خطرناک در بخشی از بدنه دستگاههای مسئول در جمهوری اسلامی، راه را برای اجرای این سناریو گشوده و طراحان را به پیشبرد این برنامه امیدوار کرده است.
یکی از مبادی و معابر اجرای این سناریو، با تأسف، دانشگاهها و مراکز علمی کشور است که بهواسطه سالیان سال سلطه اساتید سکولار و پارادایمهای تفکر و زیست غربی در فضای دانشگاه، عملاً بستر مناسبی برای پیشبرد پروژه استحاله و نفوذ به وجود آمده است. بسیاری از برنامهها، رویدادها و سمینارهای آموزشی که در سالیان اخیر در لوای شعارهای جذاب و فریبنده وعلی الظاهر بیضرر به لحاظ سیاسی و اعتقادی چون برابری جنسیتی، رفع تبعیض، ارتقای زنان، کارآفرینی، ایدههای نو، توانمندسازی زنان و جوانان و... در حقیقت ذیل «جنگ نرمی» که نظام سلطه علیه کشورمان تعریف کرده، دارای تبعات سیاسی، اعتقادی و امنیتی عمیق و دامنهداری هستند که متأسفانه خواسته و ناخواسته از جانب دستگاههای مسئول به آن توجه نمیشود و معالأسف شاهدیم که به بهانه «ارتباط با دنیا» و همکاری با «نهادهای بینالمللی» نهادهای دولتی و حاکمیتی خود بانی برگزاری آنها میشوند و عملاً در پازل برنامه دشمن قرار میگیرند.