استناد نیوز؛ روزنامه اعتماد نوشت: پس از ارتحال ناگهاني و غمافزاي آيتالله هاشمي رفسنجاني پيرامون شخصيت آن بزرگمرد سفر كرده سخن بسيار گفته شده و اغلب شخصيتهاي ديني، سياسي و علمي كشور طي پيامهاي جداگانه و سخنان كوتاه و بلند خود به تشريح ابعاد زندگي او و نقاط برجسته عملكردش پرداختند ولي روشن است كه مردان بزرگ تاريخ را مجال بلندي بايد، تا شناخته شوند و زمان زيادي لازم است تا به تصوير كشيده شوند. شايد آنان تنها زماني مورد فهم و ادراك قرار گيرند كه آثار فقدانشان ظهور كند و خسارت نبودنشان ملموس شود. مردم ما با هاشمي آشنا بوده و هستند و حضور او را در همه مقاطع حساس بعد از انقلاب و در بسياري از موقعيتها و بنيانهاي ايجاد شده از او حس كردهاند. ولي باز هم بايد روزها و ماهها و سالها بگذرد تا بسياري از گرههاي پيرامونش باز و علت تصميمهاي سرنوشت سازش آشكار شود. اجمالا ميتوان او را يكي از شخصيتهاي طراز اول كشور و موثر و تعيينكننده در اغلب تصميمگيريهاي اساسي پس از انقلاب دانست و جايگاه منحصر به فردي برايش قايل شد.
هوش بالاي سياسي، دقت نظر، آيندهنگري، تحرك فوقالعاده و خستگيناپذيري آيتالله هاشميرفسنجاني برجستگي و تاثيرگذاري خاصي به او ميداد و در ميان حلقه ياران نزديك امام خميني حضورش را پررنگ ميكرد. قدرت مديريت او خصوصا در بحرانها و بزنگاههاي مهم قطبي به وجود ميآورد كه احساس نياز به آن بر همه مكشوف بود. اما ستاره راهنماي هاشمي آنچنان كه خود هم ميخواست و مكررا ميگفت اعتدال و ميانهروي بود و اغراق نيست اگر بگوييم او با اعتدال زيست و بر سر اعتدال درگذشت.
انقلاب انفجار بغضها، فكرها، هيجانها، آرزوها و آرمانهاي سركوب شده است. در متن و بطن انقلاب باشي و تا بتواني از جاده اعتدال خارج نشوي كار خردي نيست. هاشمي حتي در اوج هيجانات اوليه انقلاب در تنور تندروي ندميد و اگر بيخرداني چون گروههاي مخالف و مسلح نبودند هر آينه بسياري از حوادث تلخ پيش نميآمد و نفس سليم امام و يارانش اجازه نميداد كه گفتوگو و مذاكرهحلال بسياري از مشكلات نباشد. به گواه تاريخ، هاشمي اغلب راه ميانه را پيشنهاد ميداد و خود داوطلب پيمودنش ميشد.
فرمانده جنگ ميداندار صلح هم شد و همه مساعي خود را بهكار بست تا در دوران حيات بنيانگذار جمهوري اسلامي سايه شوم جنگ ناخواسته و تحميلي از كشور رخت بربندد و سازندگي آغاز شود. كسي كه اينگونه آغاز كرده بود پيداست كه وقتي سيب سياست چرخيد و عدهاي بنا را بر افراطگرايي گذاشتند و با جهان از در تنش وارد شدند تا چه حد غمگين ميشود و طاقتش طاق ميشود. پيدا بود كه هاشمي به عنوان معمار سازندگي و به عنوان يكي از استوانههاي اصلي انقلاب خون ميگريست كه ميديد بسياري از دستاوردهاي انقلاب و سازندگي و ثبات و تعادل در معرض هجوم واقع شده و ماجراجويي سكه رايج زمانه شده است. هشدارها و انذارهاي مكرر او گواه توفان غم درونياش بود و تنها هنگامي آرام گرفت و به قول خودش راحت مرد كه مردم به صحنه اعتدال آمدند و كشور خويش را از ناملايمات جدي نجات دادند. هاشمي بيشترين هزينههاي زندگي سراسر مبارزه خود را بر سر اعتدال داد و چه بسا از ضربه غصهسازي افراطگرايان بود كه روح و روان و جسمش آسيب ديد. هجمههاي همهجانبه و بيوقفه به او درست از همين زاويه شكل گرفت و چنان نامهرباني ديد كه شايد به باورش نميآمد.
اما درست در نقطه مقابل حملههاي سياسي و فشارهاي پردامنه، اقبال مردمي به سويش آمد و در هر انتخاباتي كه در سالهاي آخر عمرش شركت جست راي اول را به دست آورد. افزون بر همه آن عزتها كه بالاخره نصيبش شد، تشييع باشكوه و ميليوني پيكرش از سوي مردم آگاه و قدرشناس عزتي هميشگي نثارش كرد. پيام پرشكوه تشييع جنازه آيتالله هاشميرفسنجاني روشن و واضح است و نياز به تعبير و تفسير ندارد. مردم بر آن همه حملهها و اتهامها مهر بطلان زدند و به خردگرايي، عقلانيت، اعتدال، انصاف و عدالتي كه او همواره بي وقفه منادياش بود اقبال كردند. كاش نامهربانان دريابند كه نه تنها بد كردند و از اين بدي به كشور خسارت زدند كه نتيجه عكس گرفتند و مردم خادمان خويش را خوب ميشناسند و بدرقه جانانه ميكنند و فريب هياهوها را نميخورند.