مدیریت فرهنگی در کشور موضوعی است که هرروز با مسائل روزمره مردم دستبهگریبان است؛ اما فقط وقتی صدایش بالا میرود که دمدمه انتخابات مسأله موسیقی و فیلم برای یارگیری جذاب شود. ما هم درادامه بررسی تدریجی این موضوع و اختلاف دیدگاهها در حوزه مدیریت فرهنگی کشور، بهسراغ سیدمحمد حسینی، وزیر ارشاد دولت دهم رفتیم تا با او درباره وزارت فرهنگ در مقطع حساس پس از وقایع 88 به گفتوگو بنشینیم.
بهنظر شما جلوی چه کتابهایی را باید گرفت؟
در قانون اساسی بر آزادیبیان و انتشار نظرات و دیدگاهها تصریح شده؛ ولی مواردی استثنا شده است که در ضوابط نشر کتاب در شورای عالی انقلاب فرهنگی بهتصویب رسیده که مرزهای اعتقادی، اخلاقی و منافع ملی را مشخص کرده است. البته، قبلا یک ضوابطی بود که اصلاح و تکمیل شد و در فروردین89، ابلاغ شدکه اگر طبق آن عمل شود، مشکلی پیش نمیآید؛ اما اگر درحالحاضر، بعضی از کتابها مروج ابتذال و بیبندوباری هستند، علتش پایبندنبودن به این ضوابط است.
مشکل رعایتنکردن، ضوابط است یا اینکه بالاخره سلیقه کارشناس مرتبط وارد میشود؟
ضوابط تا حدودی روشن است که سلیقهای عمل نشود؛ ولی بهصفررساندن اعمال سلیقه کار سادهای نیست. بههرحال تشخیص برخی مسائل بدیهی است و غامض و پیچیده نیست؛ مثلا یکی از مسائل فعلی، تحریف تاریخ است. کتابهایی درباره درباریان پهلوی نوشته شده تا خائنان به مردم و کشور را تطهیر و خادم معرفی کند یا نویسندگانی که خارج از کشور علیه نظام فعالیت میکنند، در داخل کتاب و اندیشههای آنها منتشر میشود و حتی به کتابهایی مجوز داده شده که نویسنده آنها صهیونیست همجنسگراست.
حتی اگر توجیه این باشد که باید دشمن را بشناسیم، بازهم انتشارشان را اشتباه میدانید؟
اگر نظرات معاندان نقد شود، مشکلی نیست اما اینطور نیست؛ مثلا شاعری که برای منافقین در عملیات «فروغ جاویدان» که با عملیات« مرصاد» راهشان سد شد، شعر گفته و در کشور آثار و اشعارش ترویج میشود. البته، نظارت مخصوص کتاب فقط نیست و در فیلم، تئاتر، سریالهای شبکه نمایش خانگی، بازیهای رایانهای و دیگر محصولات فرهنگی و هنری هم تأیید ارشاد لازم است؛ چون خانوادهها به مسوولان اعتماد میکنند و مجوز را مبنای استفاده خود قرار میدهند. بااینحال در همین مسأله بدیهی، برخی مدیران فرهنگی یا سیاسی کشور تشکیک میکنند و اساسا به ضرورت نظارت اعتقادی ندارند؛ درحالیکه نمیتوان به اسم آزادی باعث ولنگاری فرهنگی در جامعه شد. در کشور ما بعضا حساسیتهای مضاعفی هم وجود دارد که شاید مبنایی هم نداشته باشد؛ اما اگر رعایت نشود، بهضرر منافع ملی است. گاهی اوقات حتی نمیشود هر واقعیتی را هم بیان کرد؛ مثلا کتاب دفاعمقدسی داشتیم که در آن به مسائلی درباره تجاوز نیروهای بعثی به زنان شهری اشاره شده بود و مردم آنجا اعتراض کردند؛ چون فکر میکردند به حیثیتشان لطمه خورده است. مثال دیگر فیلم «دموکراسی در روز روشن» در دوره ماست. در آن فیلم، بهشکلی وانمود میشد که شهدای ما شهید نیستند و این باعث شد که افرادی ناراحت شوند و دفتر آقای زم را آتش بزنند. بنابراین، برخی مسائل واکنشهایی در پی دارد و باید کنترل شود.
در حوزه فیلم و سینما، دوره شما درست پس از وقایع 88 دوره پرچالشی بود. اصلا خودتان از نزدیک فیلمها، تئاترها یا سایر آثار را دنبال میکردید یا گزارشها را مبنا قرار میدادید؟
بههرحال وزیر ارشاد بهدلیل مشغلهکاری نمیتواند در هر مسأله جزئی ورود کند. سالانه تعداد زیادی آثار هنری تولید میشود که رسیدگی مستقیم به همه آنها امکانپذیر نیست و وظیفه هر معاونت و بخش است.
اما تعداد فیلمها یا کارگردان شاخص واقعا کم است و میشود دنبال کرد؛ ما هم تعدادی از فیلمها را در جشنواره میدیدیم؛ اما بعضی موارد خاص بود و بعد از اینکه اتفاقی رخ میداد خبردار میشدیم. بالاخره مدیر باید به کارشناسان زیرمجموعهاش اعتماد کند؛ مثلا فیلم کارگردان محترم مشهوری در جشنواره فجر اکران شد؛ اما چون بهنفع فتنه بود، از اکران عمومی آن جلوگیری شد یا فیلم دیگری که در آن قتل دختر بهدست پدرش بهطرز فجیعی نمایش داده میشد و هم در داخل بیننده را مشمئز میکرد و هم درصورت اکران در خارج از کشور، مصداق خشونت ایرانیان بود. بهطورطبیعی در این موارد ممانعت میشد. از آن طرف، فیلم «قلادههای طلا» را که بعضی سخت مخالفش بودند، اکران و «به رنگ ارغوان» از توقیف خارج شد، با اینکه برخی معتقد بودند به وزارت اطلاعات ضربه میزند. درباره «کتاب قانون» هم برخی نقد میکردند چرا نشان میدهد یک خانواده ایرانیِ مذهبی، اهل غیبت و تهمت هستند و غریبهای از لبنان آمده تا اصلاحشان کند؛ اما بهنظر ما این مشکل چندانی نداشت که فیلم بهدلیلش توقیف شود.
در دوره شما، تولید کمدیهای سخیف که از قبلتر شروع شده بود، اوج گرفت و الان تبدیل به معضل شده است. در نظارت روی محورهای سیاسی بیشتر از اخلاقی و هنری تکیه داشتید؟
اتفاقا ما نسبت به بحثهای سیاسی بازتر عمل میکردیم و سعهصدر بیشتری وجود داشت. حتی فیلمی بود که مستقیم رییسجمهوری وقت را هدف قرار داده بود؛ ولی مانعی ایجاد نشد و اکران عمومی شد. باوجوداین در مسائل اخلاقی، حرفهای رکیک و شوخیهای جنسی را مضر میدانستیم؛ چون نباید با توسل به هر ابزاری تماشاچی را خنداند؛ اما چند وقت پیش فیلمی (رحمان ۱۴۰۰) حدود یک ماه روی پرده بود و پس از اعتراض افراد متدین و دلسوز متوقفش کردند. این نشان میدهد نظارت ضعیف است. در دوره آقای جنتی، فیلم «50 کیلو آلبالو» مدتی اکران شد و بعد از اینکه او خدمت مراجع رفت، گفت این فیلم خوب نیست؛ اما بازهم به اکران ادامه داد و بعدا به شبکه خانگی هم وارد شد. برخی مدیران بهدلیل اینکه اعتراضاتی در جامعه میشود، ممکن است موضعی بگیرند؛ اما اقدامی نمیکنند؛ درصورتیکه باید در همان ابتدای کار اگر اثری ایرادی دارد اصلاح شود، نه بعد از آن.
الان که از دوره وزارتتان عبور کردهاید، هنوز این مدل نظارتمحور را مؤثر میدانید؟
ببینید نظارت همیشه و همهجا لازم است. البته، ما روشهای دیگری هم داشتیم؛ مثلا درباره آثار طنز توصیه میکردیم از منابع گرانبهای داخلی استفاده کنند و بهسمت برنامههای نازل و لودگی نروند. نمیخواهم بگویم با چند دیدار یا نشست میتوانستیم تحول ایجاد کنیم؛ اما خودشان میدانستند نظارت جدی است و سراغ هر سوژه و مضمونی نمیرفتند. وقتی احساس کنند با تساهل برخورد میشود، آنها هم خطوط قرمز را نادیده میگیرند. اصل اعتقاد به نظارت نباید متزلزل شود؛ چون صرفا مربوط به جمهوری اسلامی نیست و در همهجای دنیا ضوابط و نظارت خاص وجود دارد. در بازدید از تلویزیون فرانسه دیدیم که در آنجا هم بخشی بهعنوان نظارت وجود دارد. از آنها پرسیدم شما چه نوع نظارتی دارید؟ شما که میگویید اینجا مهد آزادی است و هرکس هرکاری بخواهد بکند، مجاز است. گفتند نه، اینجا هم ضوابطی هست؛ مثلا حدود نمایش خشونت یا موادمخدر در آمریکا و بقیه کشورها هم همین است. جالب است به فیلم «محمد رسولالله (ص)» آقای مجیدی با اینکه هیچ مسألهای ندارد، در بعضی کشورها، خصوصا کشورهای اسلامی که عربستان نفوذ دارد، اجازه پخش نمیدهند؛ چون پخش آن را به زیان خود میدانند؛ بنابراین، وجود ضوابط برای نظارت ضروری است. البته، باید شفاف و روشن باشد تا سلیقه حاکم نشود.
این شفافیت در دوره شما وجود داشت؟
بله، معیارها روشن بود؛ مگر کسی در این کشور نباشد که نداند چه نکاتی را در تولید آثار باید رعایت کرد. مرزهای اعتقادی، اخلاقی و منافع ملی روشن است. البته، گاهی اوقات هم توجیه میکنند؛ مثلا میگوییم فیلم شما بیشازحد دارد جزئیات مصرف موادمخدر و مشروبات الکلی را نشان میدهد و بهنوعی قبحزدایی است. توجیه غیرقابلقبولش این است که میخواهم آسیبهای اجتماعی را نشان دهم. خب، واقعا این روش درست نیست. بنابراین، فکر نمیکنم چیزی نامشخص باشد.
نظرتان درباره تقویت جریانهای تولید همسو بهعنوان روش مؤثرتر از نظارت پس از تولید چیست؟
ببینید بعضی صراحتا میگویند نظارت نیاز نیست. آقای روحانی هم در بعضی از سخنرانیهای خود اعلام کردند که فیلترینگ را خود مردم بهتر از ما بلدند. اول دولت یازدهم میگفتند نظارت بر کتاب را برعهده خود ناشران بگذاریم که بعدا دیدند اصلا امکانپذیر نیست. برخی افراد یا باور دارند یا فکر میکنند اینگونه ژستگرفتنها باعث جذب آراء میشود؛ اما قانون مشخص است و نظارت در قانون اساسی هم ذکر شده و در کشورهای دیگر هم وجود دارد.
این نوع نظارت در حوزه موسیقی هم نتیجهبخش است؟
انواع موسیقی ازجمله پاپ، مصرف زیادی در بین مردم دارند؛ اما آن هم ضوابطی دارد و الان به نظر میرسد خیلی راحت گرفتهاند. مسأله بعدی کنسرت است. کسی با اجرای کنسرت مشکل ندارد؛ اما کسی که مجری است، باید تعهداتی بدهد و پاسخگو باشد. الان کنسرت به دورترین نقاط کشور کشیده شده و با حاشیههای بسیار در فضای باز اجرا میشود که این جای اعتراض دارد؛ اما عدهای مدام فضای دوقطبی ایجاد میکنند. کسی با موسیقی مخالف نیست؛ اما باید در سالن اجرا شود نه در فضای باز و همراه با حواشی و لاابالیگریها؛ چون در سالنها ورودوخروج جمعیت قابلکنترل است؛ اما در فضای باز میسر نیست. بااینحال، رویکردی سیاسی همیشه میخواهد با ابزار موسیقی در انتخابات یارگیری کند.
بهنظر شما اگر شخصیتی اصولگرا یا اصلاحطلب وزارت ارشاد را بهدست بگیرد، عملا فرقی دارد؟
غالب اصلاحطلبان از ارزشها و آرمانهای ابتدای انقلاب فاصله گرفتهاند و رفتارهایشان درمقایسهبا گذشته خودشان در مواردی کامل است. اگر ابتدای انقلاب از رویکرد چپ در اقتصاد دفاع میکردند، الان طرفدار اقتصاد بازار و سرمایهداری هستند. اگر آن زمان در مسائل فرهنگی نگاه سختگیرانه داشتند، الان طرفدار تسامح و تساهل شدهاند. بنابراین، اگر فردی اصلاحطلب در رأس نهاد فرهنگی باشد، واقعا فرق میکند با کسی که پایبند اصول و اعتقادات است.
فرق اصولگرای موفق در حوزه فرهنگ با اصولگرای ناموفق چیست؟
افراد ناموفق در این حوزه دچار ایستایی، رخوت و کمکاری میشوند و از تحرک، تلاش و پویایی لازم برخوردار نیستند. برگزاری جشنوارهها، نمایشگاهها، مراسم تجلیل و تکریم مشاهیر و مفاخر و برنامههای متنوع دیگر ابزارهای وزارت فرهنگ است. در برخی شهرستانها، الان دستگاههای فرهنگی دچار بیعملی شدهاند؛ درحالیکه ارشاد میتواند محور فعالیتها باشد و همه نهادهای فرهنگی را همراه کند. نظارت گوشهای از کار فرهنگ است و اصل کار فرهنگ، فعالیتهای ایجابی است. حالا وقتی میپرسند چرا کار نمیکنید، میگویند بودجه نداریم؛ درحالیکه وزیر و مدیران ارشد باید برای گرفتن بودجه فعال باشند. ما هم در دوره خودمان این کار را انجام دادیم تا منابع اعتباری مناسبی اختصاص یابد. دور سفرهای سوم استانی دولت دهم، عنوان فرهنگ و هنر داشت و قبل از جلسه دولت، در هر استان نشست کارگروه فرهنگ و هنر برگزار میشد که مسوولان ملی و استانی فرهنگ و هنر در حضور رییسجمهوری تشکیل جلسه میدادند. ما در هر استانی که میرفتیم، چندمیلیارد تومان به این حوزه اختصاص مییافت و درمجموع، تحرکی در کشور ایجاد شد و برای بودجه خودمان پیگیری میکردیم. در سال 90، خارج از بودجه ارشاد 270میلیارد تومان برای مراکز دینی گرفتیم؛ یعنی مصلی، مساجد و حوزههای علمیه که وظیفه ما نبود و فراتر از وظیفه خودمان، بودجهها را جذب کردیم که به پیشرفت کارها کمک کرد. در مشهد، هتلی برای اهالی فرهنگ و هنر ساختیم و در قشم و شمال هم، مجموعههای مناسبی تجهیز کردیم. در همین تهران، نزدیک حسینیه ارشاد باغی متروکه بازسازی و بهعنوان باغ زیبا استفاده شد.
چقدر از معضلات فرهنگی کشور را مربوط به ساختار و چیدمان نهادهای فرهنگی میدانید؟
بهنظرم موازیکاری داریم؛ اما اصل مشکل آن نیست. اگر دولت از جهت فکری قابلاعتماد بود، چه بهتر که همهچیز دراختیارش قرار میگرفت. وقتی خوب عمل نمیکنند، وجود نهادهای دیگر لازم است تا لااقل کمکاری را جبران کنند. البته، در همین وضعیت تکثر نهادها هم وزارت ارشاد
میتواند محور باشد و تقسیم کار و ایجاد همافزایی کند. دوره ما مثلا در هفته کتاب، از جهاد دانشگاهی تا سیاسی-عقیدتی نهادهایی مثل ارتش و سازمان زندانها درکنارهم فعالیت میکردند و حرکتی فراگیر انجام میشد.
بهنظر شما اقتصاد بخش خصوصی در حوزه فرهنگ میتواند جایگزین منابع دولتی شود؟
بخش خصوصی از جهتی تأثیرش در درازمدت بیشتر است؛ چون مدیریت واحد دارد و مثل دولت دچار نوسانات و تغییرات نیست. بااینحال، در بسیاری از زمینهها خودش نیاز به حمایت دارد و بخش عمده بودجهاش از وزارت ارشاد تأمین میشود. شاید برخی فیلمها یا کنسرتها یا برخی فعالیتهای دانشبنیان الان بتوانند روی پای خودشان بایستند؛ اما بیشتر حوزه فرهنگ نیازمند کمک مالی دولت است.
شما با نهادهای مردمی و اصناف ارتباط مثبتی داشتید؟
بله، ارتباط و حمایت خوبی وجود داشت. البته، در یک مورد مباحث رنگ سیاسی و جنجالی به خود گرفت که مرتبط با خانه سینما بود و تأکید شورای فرهنگ عمومی کشور و سازمان سیاسی بر رعایت ضوابط قانونی و مقررات و نظارت بر انتخابات هر صنف بود که عدهای این خواست قانونی را برنمیتابیدند. درمجموع، کار با اصناف بهدلیل ناهماهنگی بین خودشان سخت است. در حوزه تهیهکنندگی و کارگردانی، چند نهاد صنفی جدا وجود داشت و حاضر به یکیشدن نبودند؛ درحالیکه صنف اصلا برای این است که مرکزیتی نماینده کل صنف و مطالبات آن باشد و نگاههای سیاسی و فکری را وارد نکند که بتواند متحد بماند. باوجوداین، در اصناف هنری کشور چنین رویکردی وجود نداشت؛ مثلا خوشنویسان که در شمار بهترین رسته هنری هم هستند، دو دسته بودند و این کار را سخت میکرد و ما برای ارتباطگرفتن با آنها دچار مشکل و برای هر کاری باید با دو گروه هماهنگ میکردیم.
بهنظر شما سیاست دولت نباید در جهت حمایت از گروههایی باشد که قدرت برگرداندن مالی دارند تا آرامآرام فعالیتهای فرهنگی از تکفل دولت خارج شوند؟
اولویت دولت باید تقویت گروهها و مؤسسات فرهنگی و هنری باشد. برای برخی فعالیتها و تولیدات اگر وام و مساعدتی در نظر گرفته شود، میتوانند بهسمت سودآوری و درآمدزایی بروند. در حوزه هنر و فرهنگ هم، اولویت با تولید محصولات و اجرای برنامههایی است که هزینه خود را تأمین کند و خریدار داشته باشد؛ اما برخی فعالیتها و اقدامات فرهنگی بدون حمایت دولت امکانپذیر نیست. فیلمهایی که ما حمایت میکردیم، بعضا آوردهای داشتند که البته، آوردهاش هم برای تهیهکننده و عوامل فیلم بود و دولت سهمی از آن نمیبرد. بااینحال، اگر محتوا را مناسب میدیدیم، در قالب کمک بلاعوض یا وام از آنها حمایت میکردیم.
فکر میکنید ارتباط شما با هنرمندان چقدر تنگاتنگ بود و چقدر آنها را میشناختید؟
کلا هنرمندان روحیات و عواطفی دارند و نمیتوان با آنها تحکمی برخورد کرد؛ بلکه اگر در موضوعی اختلافنظر وجود دارد، ازطریق گفتوگو و متقاعدکردن آنان باید همگرایی بهوجود آورد. بنابراین، باید حالت رفاقتی ایجاد شود؛ چون ارباب فرهنگ هنر کارمند نیستند که از موضع مدیریتی با آنها تعامل شود. ما هم در موقعیت حساس بعد از فتنه 88 این مسوولیت را پذیرفتیم که جمعی از هنرمندان نهتنها از دولت، بلکه از حاکمیت فاصله گرفته بودند. در آن شرایط، اینکه بتوانیم آنها را برگردانیم و درعینحال اصول و ارزشها را حفظ کنیم، سخت بود و وقت و انرژی زیادی گرفت؛ اما نهایتا مؤثر واقع شد. ما مبنا را بر جذب حداکثری گذاشتیم و حتی افرادی که در فتنه موضع تندی داشتند، بعضا همکاری کردند و فعالیتهای هنری را ادامه دادند؛ مگر عدهای که خودشان نمیخواستند. ما چون قبلا هم در صداوسیما بودیم، با خیلی از این افراد ارتباط داشتیم و با روحیات آنان آشنا بودیم؛ بنابراین، مشکلی در تعامل نداشتیم.
اگر بخواهید بزرگترین مشکلات را در دوره وزارتتان فهرست کنید، بهترتیب اولویت چه چیزهایی در آن قرار خواهند گرفت؟
در وزارت ارشاد، سازمانهایی داشتیم که بین دولت و رهبری قرار میگرفتند و این کار را سخت میکرد؛ خصوصا با روحیات آقای احمدینژاد مشکلاتی ایجاد میشد. بهعنوان مثال، سازمان اوقاف و امور خیریه یا سازمان حج و زیارت یا سازمان فرهنگ و ارتباطات.
یعنی چالش جدی شما این بود؟
بله، ظرافت خاص خود را میطلبید؛ اما اینها هیچموقع در جامعه مطرح نمیشد و پشتصحنه مشکلات خود را ایجاد میکرد. برای نمونه، سازمان فرهنگ و ارتباطات که فعالیتهای خارج از کشور را انجام میدهد. نظر رییسجمهوری این بود که بلافاصله رییس سازمان تغییر کند؛ اما رییس را شورای عالی سازمان انتخاب میکرد که وزیر با اینکه رییس شورا بود، نمیتوانست شخصا اقدام کند. مثلا فردی را بهعنوان رییس سازمان اوقاف گذاشتیم و او میگفت باید عزل شود؛ درحالیکه امکانش نبود؛ چون آن فرد نماینده رهبری در اوقاف هم بود. پس، نمیشد بهتنهایی عزلش کنیم و باید هماهنگی میشد. مسأله دیگر، چالش اختلاف دیدگاهها بود؛ مثلا نظرات مؤثری در حد امامجمعه یک شهر داشتیم که میگفت باید از اساس موسیقی را تعطیل کنیم و حتی در اعتراض به نواختن نی در مراسم از سالن خارج میشد تا کسانی که به هیچ محدودیتی در موسیقی قائل نیستند؛ درحالیکه مبنای نظر ما، نظر حضرت امام و رهبری بود و جمع دیدگاههای متفاوت دیگران سخت بود. مشکل دیگر، دوره حساس آغاز دولت دهم، حوادث فتنه ۸۸ و قهرکردن بعضی از هنرمندان بود؛ مثلا در ماههای اول جشنواره برگزار کردیم؛ اما در همان اولین دوره جشنواره، بعضی از هنرمندان شرکت نکردند و بعضی هم رفتار اعتراضی دیگری داشتند. یکی از این افراد، جایزه هم گرفت؛ اما جایزهاش را همان جا روی سن گذاشت و رفت. بااینحال، بهتدریج با تعامل مثبت و پارهای اقدامات این مشکل را حل کردیم. البته، بعضی دوستان که فکر میکردند نمیتوانیم تعامل کنیم، میگفتند شما بیشتر از سه ماه نمیتوانید در وزارت دوام بیاورید؛ اما به فضل الهی و همت و تلاش مدیران و کارکنان عزیز نهتنها بر مشکلات اولیه که رنگ سیاسی داشت، فائق آمدیم؛ بلکه اقدامات سختافزاری و نرمافزاری بسیاری انجام شد که در مجالی دیگر باید به آنها پرداخت.