به گزارش استنادنیوز، هر کالای ارزشمندی را بانام طلا یاد میکنند، بهطوریکه شنیدهایم: نفت را طلای سیاه، پنبه را طلای سفید و...مینامند. اما در قطب کشت پنبه در خراسان شمالی خطاب پنبه بانام طلای سفید برای کشاورز حکم یک شوخی بیمزه و البته تلخ را دارد. اینجا ارزش طلایی پنبه در جیب دلال و کارخانههای حلاجی است. انحصار خرید پنبه در دست چند نفر، منطقهای را که بیش از هفتاد درصد پنبه استان را تولید میکند، به بهشت مافیا تبدیل کرده است. این بازار همانقدر که برای کشاورز مشقت دارد، برای دلال سود دارد.
مانه و سملقان را قطب کشاورزی خراسان شمالی میدانند. این در کلام تمامی مسؤولین امر بهوضوح و کرّات شنیده میشود. عبارتی که شاید با ادامه روند کنونی در حد کلام هم شنیده نشود. در این بین تولید بیش از هفتاد درصد پنبه استان در این شهرستان دلالان را با طمع خاصی بهسوی پنبهزارهای مانه و سملقان میکشاند.
اگر از نیمه دوم مهرماه مسیر خود را به سمت روستاهای کیکانلو، بازار قارناس، اینجانلو، قلندرتپّه و... در فاصله چهل کیلومتری بجنورد-آشخانه کج کنید، با پهنههایی از زمینهای زراعی روبرو میشوید، که قوزههای پنبه این طلای سفید در حال خوشرقصی در مسیر باد سرد پائیزی هستند. طلاهای سفید که اگر سرسوزن ذوق عکاسی داشته باشید، بهراحتی نمیتوانید از کنارشان بگذرید، البته در برخی زمینها فقط بوتههای خشک و کوتاه پنبه باقیمانده نشان از برداشت محصول میدهد.
برای تهیه گزارش در یکی از پنبهزارها توقف میکنیم. چشم میچرخانیم خبری از صاحب زمین نیست. انتظارمان بیفایده بود. سوار ماشین شده و به راه خود ادامه میدهیم. در طول مسیر چند تراکتور را در حال شخمزدن زمین کشاورزی میبینیم. از داخل ماشین از یکی از آنها دلیل این کار را سؤال میکنم. صدای تراکتور مزاحم شنیدن راننده است. من که از سؤال خود منصرف شده بودم با تکان دادن سر قصد خداحافظی و رفع زحمت داشتم. اما مردم روستا بامرامتر از این حرفها هستند. تراکتور را نگه داشت. در حال پیاده شدن بود که بلافاصله به سمتش رفتم. خدا قوتی به او گفتم. دلیل کارش را آماده کردن زمین و جذب رطوبت لازم برای کشت سال آینده عنوان کرد. از او تشکر و خداحافظی کردم.
به مسیرمان ادامه دادیم. در کنار زمینی که دو جوان بالباسهای تمیز و مرتب در آن بودند توقف کردیم. در حال بررسی پنبههای خود بودند و باهم صحبت میکردند. سلامی و علیک سلامی ردوبدل شد. تقاضای چند دقیقه گپ و گفت را کردیم. با تعارف به منزلشان درخواست ما را پذیرفتند. خیلی مشتاق بودم یک استکان چای داغ میهمانشان بشوم، اما امان از رودربایستی. از پیشبینی میزان برداشت پنبه سؤال پرسیدم. خدا را شاکر بود. میگفت با توجه به گرمای بیسابقه تابستان امسال انتظار همین مقدار را هم نداشتم، هرچند به دلیل کیفیت پایین بذر، خشکسالی و ضعف زمین نسبت به سالهای گذشته برداشت کمتری داشتیم.
از قیمت خرید پرسیدم. با شنیدن این سؤال دردِدل یکی از آنها زبان باز کرد. میگفت: پنبه عذابآورترین محصول کشاورزی است. دلیلش را سختی کشت و از آن مهمتر سختی برداشت میدانست. با دست اعداد و ارقام را حساب کرد. برای برداشت کیلویی پانصد تومان به کارگر میدهیم. هفتاد هزار تومان بابت کرایه ماشین که کارگرها را از منطقه کالایمانی سرزمین میآورد. پنجاههزار تومان هم هزینه سرکارگر جهت نظارت بر کارگران.
چون پنبه را سرزمین میخرند، هزینه حمل بار به عهده خریدار است. به خریدار که رسید لحن صدایش تغییر کرد. میگفت چند نفر هستند که پنبه را قیمتگذاری میکنند. آنقدر نفوذ دارند که سال گذشته که تاجران گرگانی با اینکه قیمت بیشتری پیشنهاد دادند اما با فشار برخی مسؤولین سیاسی منصرف شدند و ما هم بالاجبار زیر قیمت پیشنهادی آنها حاصل شش ماه زحمت شبانهروزی خود را فروختیم.
جوان دیگر میگفت دلال برای بهدست آوردن دل کارخانهدار پایینترین قیمت را پیشنهاد میدهد. در صحبتهایش به نکته جالبی اشاره کرد. هنگام حلاجی در کارخانه علاوه بر سود پنبه، کارخانهدار سود فروش بذر را هم به جیب میزند.
در مزرعه کناری تعدادی زن، مرد و بچه در حال جمعآوری پنبه هستند. پیرمرد بلندبالا و تکیدهای را نشانمان میدهند. صاحب زمین است. بهسوی او میروم. صحبت با او گفتههای دو جوان مزرعه کناری را تأیید میکند.
او میگفت: برادر همسر من ابتدای سال محصول خود را به قیمت سال گذشته (نزدیک سه هزار تومان) فروخت اما حالا که قیمتها دو برابر شده دلالان زیر بار نمیروند. آیا این انصاف است؟!
کشاورز زحمتکش که برای کاهش هزینههای برداشت با اهلوعیال خود مشغول بهکار است، گلایههایش از مسؤولین را به خدا میبرد. اما دلال، انحصار بازار خرید، بذر بیکیفیت، هزینه خرید آب و سکوت و همراهی برخی مسؤولین را یکییکی میشمارد.
مسؤولین جهاد کشاورزی قیمت خرید پنبه را شش هزار تومان پیشبینی میکنند. قیمتی که در مقایسه با سال گذشته رشد دو برابری را نشان میدهد. اما شادی این افزایش قیمت برای کشاورز نیست. چون کاهش میزان تولید، افزایش هزینه برداشت، نبود تجهیزات مکانیزه و از همه مهمتر نبود قیمت تضمینی، شادی اصلی را برای دلال به همراه دارد. تأسف اصلی آنجاست که کشاورز از دلالان گلایه میکند. اما رئیس جهاد کشاورزی مانهوسملقان در گفتوگو با یکی از روزنامهها آنها را حامی کشاورز میداند.
در صحبت با پنبهکاران هم پای دلال و سودجو وسط میآید. بهراستی برچیدن بساط این جماعت که چون زالو در حال مکیدن خون عدهای کشاورز زحمتکش هستند کار سختی است؟ به امید روزی که مسؤولین امر بهجای تأمین منافع عدهای سرمایهدار فکری به حال صاحبان اصلی انقلاب بکنند/فارس