پایتخت به عنوان سریالی نوستالوژیک با طنزی روان و ساده با موقعیت های مکانی جذاب و خط داستانی قوی جای خود را بین مخاطبین باز کرد تا جایی که حتی توهین های صورت گرفته به لهجه، گویش و فرهنگ مازندران با نگاه مثبت مردم فهیم استان به ماهیت طنز، در کنار معرفی فضیلت های فرهنگی مردم این خطه دیده شد.
اما اوضاع در پایتخت ۷ کاملا متفاوت است، دیگر نه خبری از اون صفا و صمیمیت و جو مهربان خانوادگی سرشار از عشق خانواده معمولی هست، نه مهمان نوازی بی نظیر، نوع دوستی انکار ناپذیر و حتی اعتقادات مذهبی و انسانی مانند اعتقاد به کسب روزی حلال عجین شده در زندگی مردم خوب مازندران که به شکل پر رنگی در پایتخت یک دیده می شد و رفته رفته در فصل های بعد رنگ باختند، حتی نشانی از معرفی زیبایی های طبیعی و بکر منطقه، معرفی شغل و پیشه و تلاش و کوشش مردم مازندران در خود ندارد.
آنچه سریال پر طرفدار پایتخت را به یک سریال سخیف در فصل هفتم تبدیل نمود، متوسل شدن به هر حربه ای برای خندیدن است، در واقع هدف در سریال وسیله را مشخص کرده، خواه این وسیله مرتبط نمودن ناهنجاری های اخلاقی مانند حسادت زشت و اغراق آمیز بین شخصیت های داستان باشد یا خباثت شخصیت نقی نسبت به ارسطو و دیگران، بدخواهی شخصیت های در نقش مازندرانی، فریبکاری خانواده معمولی در مشکل ناشنوایی نقی در سرپرستی فرزند و دریافت جایزه کشتی ناشنوایان، نوعی کلاهبرداری در قضیه شهاب سنگ و...
پایتخت در ایستگاه پایانی با چاشنی توهین به مردم و فرهنگ غنی مازندران، هم تیر خلاص را به پیکره کم رمق خود وارد آورد و هم با شوخی های تکراری، بی محتوا و بدون خلاقیت، اعتبار داستانیش را زیر سوال برده است.
حیف از بودجه چند ده میلیاردی که صرف آن شده است.
سامان سوهانیان - مدیرمسئول استناد نیوز