سخن گفتن از وطنی که علاوه بر مهر مادری یادآور هرچه از بهترینها در تاریخ این سرزمین گفته و شنیده شده بوده و هست، کار آسانی نیست.
وقتی می خواهم بگویم از ...
بگویم از رنگ سبز دشت ها و جنگل هایش، ناگاه به یاد دستهای پینه بسته کشاورزان رنجدیده شالیکار می افتم که در این وانفسای نابودی کشاورزی و کشاورزان شمالی! محصول پرهزینه و بهرنج بدست آمده یک ساله اش را در سایه کم توجهی بخشی از مدیران استانی و ملی به ثمن بخث از دستش در می آورند
بگویم از صلابت کوه هایش که یادآور عظمت ایثار جوانان به خون خفته کربلای شلمچه و خان طومان است، به تلخی، به خاطرم می رسد آندسته از مدیران بی اعتماد به سرمایه های ملی و انسانی سالهاست به جوانان این سرزمین بی اعتمادند و ظرفیتهای درون زای تولید ثروت و سرمایه حلال این دیار را رها کرده اند
بگویم از آبی دریایش که دیدم تمام غم های دیگر کم از این غم دارد. سرزمینی که باید بواسطه موهبت های الهی و اقلیمی معین چندین استان باشد، بنابر گزارشات همین دولت! نه تنها در جذب سرمایه ها در سراشیبی سقوط است و عقب تر از همه استان های همجوار ! بلکه برخی کار را بدانجا رسانده اند که بجای ظرفیت سازی برای توسعه بهره برداری صنعتی و گردشگری از سواحل دریای مازندران بفکر #انتقالآبدریای آن هستند!
اما بدخواهان مازندران و مازرونی فراموش کرده اند که ما فرزندان این دیار علوی در برابر استکبار به زانو درنیامده ایم، چه رسد آنان که خواسته یا ناخواسته به مازندران فرتوت و فرسوده می اندیشند.
سخن تلخ در روز شیرین بزرگداشت نام مازندران، این دیار پر افتخار و همیشه جاودان چندان شگون ندارد.
لیکن برای رستن از این دام و از این درد، نسخه ایی جز #اتحاد و #برادری و توجه به #منابع_سرشار هر شهر و روستایمان نیست.
اکنون که سایه لطف حق بر سر ما سایه افکنده است مازندران و مازرونی خودباوری و تکاپوی بیشتر در سایه اتحاد را زمزمه خواهد کرد
و این بار مقدمات گام بزرگتری را برای نجاتش بر میدارد.
تورا ای کهن بوم و بر دوست دارم...
عبدالوحید فیاضی
14 آبان 98