«برخی مطرح میکنند که نظارت قبل از انتخابات تاثیر زیادی در مشارکت مردم و بهخصوص جریانهای سیاسی در انتخابات میگذارد. در این راستا باید اذعان داشت؛ گرچه در طول این سالها میتوان درباره تاثیرات آن سخن گفت، اما این امید میرود که با سعه صدر به مساله بررسی صلاحیتها نگاه شود و فرزندان خدمتگزار کشور امکان شرکت در انتخابات و کسب رای مردم را داشته باشند.بایستی بر اساس مصالح ملی اجازه داده شود تا افرادی که بهتر میتوانند به کشور خدمت کنند در عرصه خدمت وارد شوند .»
در همین حال، غلامرضا انصاری، دیگر فعال اصلاحطلب نیز در یادداشت دیگری در این روزنامه بر همین مسئله پای فشرده و میگوید: اگر ما بتوانیم شرایط انتخابات آزاد را مهیا کرده و مسائل مربوط به نظارتها را برطرف کنیم، به طور طبیعی نمایندگانی به مجلس شورای اسلامی خواهند رفت که میتوانند با جسارت و بدون واهمه برای حق مردم تلاش کنند.
او میافزاید: امروز به هر میزان که نظارتهای قانونی را افزایش میدهیم شاهد افزایش فساد نیز هستیماما باید رویکرد را تغییر داد و نظارت را مردمی کرد .
*مردم ایران در انتخابات دوره پنجم شوراهای شهر، اثر نبود نظارتهای شورای نگهبان را به رأیالعین دیدند و مشاهده کردند که مثلاً تهران بزرگ چگونه باید شهرداران فصلی و مسئلهدار و یا شورای شهری را تحمل کند که به جای کار و خدمت چشمگیر، تنها هنرش پروندهسازی علیه شهردار جهادی سابق تهران است. یا در ماجرای شورای شهر بابل چگونه آن افتضاح رخ داد.
جدای از این بایستی مطرح کرد که حکماً منظور آقایان حبیبی و انصاری از ورود «فرزندان خدمتگزار کشور» به مجلس و رفع نظارتهای لازم برای انتخابات آزاد! باز کردن راه برای ورود پیرمردهای ۶۰_۷۰ ساله اصلاحطلب به مجلس یازدهم است.
پیرمردهایی که در طول ۴۰ سال گذشته اکثراً بر مناصب اجرایی کشور حضور داشتهاند و اکنون سودای سیاستورزی دوباره دارند.
آدمهایی که نام آنها در اکثر چالشهای سیاسی_امنیتی کشور به چشم میخورد، از جریانات منجر به گرانی و سیاستزدگی حمایت تامّ و تمام داشتهاند و تهمانده حیثیت سیاسی خود را در ماجرای «تَکرار میکنم» از بین بردند و اکنون نیز چشم به پاک شدن حافظه مردم دوختهاند.
ما دردمندانه به آقایان حبیبی و انصاری عرض میکنیم که تجربه تشکیل مدرسه اول پیرمردها در دولت اعتدالیون و اصلاحطلبان به قدر کافی تلخ و پر از گرانی بود که هیچکس هواخواه تشکیل دومین مدرسه پیرمردها در مجلس یازدهم نباشد.
طرفه آنکه اصلاحطلبان و معمّرین ۶۰_۷۰ ساله این جریان خاص سیاسی اگر صداقتی با مردم و نظام اسلامی دارند لطف کنند و بگذارند نوبت اینبار به جوانان برسد و مردم ایران، هوای تازه تنفّس کنند.
لازم به توضیح است که در ادبیات و حکمت ایرانی، موی سپید با عنوان «واعظ شیب» خطاب شده است.
به این معنی که موی سپید کنایه از ضرورت آمادگی برای مرگ، تدارک دیدن خلعت آخرت و پرداخت حق الناس و توبه است نه فصل تازهای از سیاستورزی با کارنامههای تکراری!