او میافزاید:
فرض علمی و تقلیلی جریان اصلاحات در شرایطی که به دنبال تغییرات رادیکال ساختاری و گفتمانی باشد این است که این تغییر رادیکال باید از مسیر مدنی عبور کند. در جامعه ما هر زمان که تغییرات رادیکال ایجاد کردیم دوباره پس از مدتی به دلیل اینکه گفتمان سازی نکرده بودیم به نقطه آغاز برگشتیم و به یک سیکل معیوب تاریخی گرفتار شدیم.
*جای شوربختی است که در سال چهلم عمر نظام جمهوری اسلامی و در مقطعی که ایران در پیچ تاریخی قرار دارد و قلههای بزرگی را فتح کرده است؛ کسانی مشغول تئوریپردازی برای شرایط «رادیکالیزم» که به معنی «استحاله نظام» و «فردای براندازی» است، هستند!
قابل تأمل آنکه این افراد بعنوان نیروهای سیاسی کشور، کسانی که باید نقش چرخ دنده را برای لوکوموتیو پیشرفت کشور ایفا کنند و آنهایی که باید حیات و ممات خود را به حیات نظام اسلامی گره بزنند اما از این میگویند که در فضای رادیکال یا همان فضای تحرک براندازانه؛ چه رویکردهایی خواهند داشت!؟
البته پیش از این، اظهاراتی قبیحتر از سخنان تاجیک هم از اردوگاه اصلاحات به گوش رسیده است.
طی چند ماه گذشته تاکنون، ۲ چهره شهیر اصلاحات یعنی «محمدرضا خاتمی» و «سعید حجاریان» نیز طی اظهاراتی از این گفتهاند که اصلاحات در صبح فردای براندازی و نبودن نظام جمهوری اسلامی نیز زنده خواهد بود و به حیاتش ادامه میدهد.
جهانبخش خانجانی، از فعالان اصلاحطلب نیز به تازگی اینطور اظهار کرده است که جمهوری اسلامی دچار «تفرقه» شده و جامعه نیز تکه تکه شده است!
گفتنیست، فعالان اصلاحطلب در کنار این صحبتها اما مدام ابراز میکنند که چپها در موضع مقابل براندازان قرار دارند و راه آنها از یکدیگر جداست!
برخی معتقدند علت این واگویه اصلاحطلبان ستادی برای فردای براندازی و قبحشکنی پیرامون طرح راهکارهای موجود در فضای رادیکال و براندازانه به این دلیل شکل گرفته است که ستاد جریان سیاسی خاص احساس میکند کشور در شرایط فتنه اقتصادی و نارضایتی منجر به انفجار مردم قرار گرفته و این فضای ذهنی میرود تا کار نظام را یکسره سازد...