یکی از مسائلی که همواره در طول سالیان متمادی در عرصه سیاست خارجی کلان ایالات متحده آمریکا مطرح بوده، مسأله تأثیر لابی های خارجی و به ویژه لابی صهیونیستی در این سیاستها بوده است؛ لابی هایی که البته اگرچه بخش عمده تأثیرات آنها معطوف به بخش سیاست خارجی است اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران سیاسی، در برخی موارد، سیاست داخلی ایالات متحده را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهند. درحال حاضر نیز سیاست خارجی ایالات متحده مخصوصا در حوزه منطقه که آبستن حوادث و تحولات پی در پی است، به شدت تحت تأثیر لابی صهیونیستی بوده و این لابیِ موسوم به «آیپک» از هیچ تلاشی برای دیکته کردن دیدگاههای خود به آمریکایی ها در سطوح کلان سیاست خارجی دریغ نمی کند. درست به همین دلیل است که از لابی صهیونیستی به عنوان قویترین لابی حاکم بر سیاست های آمریکایی ها یاد می شود.
«لابیِ ضد ایرانی» مهمترین بخش لابی گری های صهیونیست ها در آمریکا را تشکیل می دهد و سازمان ها و شرکت های لابی کننده رژیم صهیونیستی در ایالات متحده بیش از هر بخش دیگری، همواره لابی ضد ایرانی را در دستور کار خود قرار می دهند. این درحالی است که طی چند سال گذشته و به دنبال ظهور و بروز بحران سوریه و همچنین ایجاد بحران داخلی در عراق پس از یورش وحشیانه تروریست های داعش به این کشور و نقش جمهوری اسلامی ایران در مقابله با بحران تکفیریها در این دو کشور و به تبع آن افزایش نفوذ تهران در منطقه، عربستان سعودی نیز به یکی از اضلاع لابی گری ضد ایرانی در ایالات متحده آمریکا تبدیل شد و امروز ریاض در کنار لابی صهیونیستی تمام تلاش خود را به کار بسته تا زمینه های گسترش سیاست های خصمانه و ضد ایرانی دولتمردان آمریکایی ها را فراهم آورد.
علل تشکیل مثلث شوم علیه جمهوری اسلامی ایران
در حال حاضر ما شاهد شکل گیری یک مثلث شومِ ضد ایرانی هستیم که لابی ضد ایرانی در ایالات متحده آمریکا را هدایت می کنند. اضلاع این مثلث شوم را رژیم صهیونیستی، عربستان سعودی و امارات متحده عربی تشکیل می دهند. یکی از علل مشارکت عربستان سعودی در لابیِ ضد ایرانی به «خصومت ذاتی» سعودیها نسبت به جمهوی اسلامی ایران از بدو انقلاب تاکنون برمی گردد. مقامات عربستان سعودی معتقد هستند که انقلاب اسلامی در ایران امروز به یک الگو برای دیگر ملت ها تبدیل شده است و آنها از طریق تأسی به این الگو می توانند حقوق پایمال شده خود را احقاق کنند. در این میان، اماراتی ها هم نسبت به افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران احساس نگرانی کرده و بدین ترتیب طرف های سعودی و اماراتی سوته دلان یکدیگر را پیدا کرده و با رژیم صهیونیستی در سیاست ها و لابی های ضد ایرانی همنوا و همصدا شدند. در این میان، رژیم صهیونیستی نیز به دلیل شکست سنگین «پروژه تکفیری» در منطقه به ویژه در سوریه و عراق از پیوستن سعودیها و اماراتی ها به جبهه ضد ایرانی به شدت استقبال به عمل آورده است.
ایالات متحده آمریکا تاکنون به اشکال مختلف برای متحد نگاه داشتن هر سه ضلع این مثلث تلاش کرده است. آمریکایی ها از این طریق تلاش کردند تا به نوعی از این محور (مثلث عربستان، امارات و صهیونیسم) در مقابل محور مقاومت بهره برداری کنند. ایالات متحده آمریکا در راستای تشدید پروژه «ایرانهراسی» به جای «اسرائیل هراسی» ناوگان سنگین تبلیغاتی خود را مدتهاست که به کار گرفته و در مسیر مفهومسازی جدید حرکت می کند؛ بدین ترتیب که واشنگتن تلاش می کند این مفهوم را جا بیندازد که اسرائیل با فلسطینی ها مشکل جدی ندارد و مشکل اصلی جای دیگری است.
عوامل شکنندگی اعضای لابیِ ضد ایرانی
هر کدام از این کشورها امروز با مشکلات و چالش هایی دست و پنجه نرم می کنند. به عنوان نمونه، در عربستان سعودی مسأله مشروعیت محمد بن سلمان در سایه رقابت با دیگر امراء سعودی در هاله ای از ابهام قرار دارد، بحران اقتصادی این کشور به مرحله جدی رسیده است و سعودیها مجبور شده اند بخشی از سهام شرکت نفتی آرامکو را برای حل و فصل این مشکلات به فروش بگذارند. در امارات نیز مشکلات خاص دیگری وجود دارد. به عنوان مثال شیخ نشینان شارجه و دبی متفق القول نیستند که با این حجم وسیع، با این جدیت و این هزینه سنگین انسانی و مادی باید به حضور خود در جنگ یمن ادامه دهند. در آن سو نیز به مسأله رژیم صهیونیستی می رسیم که نخست وزیر آن با مشکلات داخلی وسیعی مواجه شده است. امروز پرونده فساد و رشوهخواری و پولشویی مالی «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی و همسرش همچون کابوسی برای او تبدیل شده است؛ هرچند که وی با سفرهای مختلف به کشورهای خارجی تلاش می کند انظار عمومی و افکار عمومی را از این فسادها منحرف سازد. بنابراین، پر واضح است که این ائتلافِ شوم سه جانبه یک ائتلاف شکننده محسوب می شود؛ هرچند که از قدرت مالی و نظامی برخوردار است. لذا قطعا این مثلث، مثلث موفقی نبوده و نخواهد بود.
تضاد و تعارض در اهداف مثلثِ ضد ایرانی
یکی دیگر از جمله موارد اصلی و اساسی که می توان از آن به عنوان عامل عدم موفقیت مثلثِ شوم ضد ایرانی یاد کرد، این است که کشورهای تشکیل دهنده اضلاع آن دارای اهداف یکسان و متحدانهای نیستند و هر کدام به صورت جداگانه اهداف متفاوتی را در سر می پرورانند و برای تحقق آن تلاش می کنند. مقامات امارات متحده عربی به دنبال سیطره بر سواحل برای تأسیسات بندری هستند، چراکه دچار مشکل مساحت ترانزیتی هستند. عربستان سعودی نیز به دنبال بازگشت به تسلط سنتی و دیرینه خود در یمن است و در این میان، رژیم صهیونیستی و متحدانش همچون انگلیس و فرانسه تلاش می کنند تا به قول معروف از نمد بحرانهای منطقه ای کلاهی برای خود بسازند. ایالات متحده آمریکا هم به عنوان طرفی که تلاش می کند هر ضلع مثلث ضد ایرانی را به یکدیگر نزدیک تر کند، خود به دنبال بسط هیمنه و تسلطش بر تمام منطقه است. لذا وجود تضاد و تعارض در اهداف مثلث ضد ایرانیِ تشکیل شده در منطقه به یکی دیگر از عوامل اصلی عدم موفقیت آن تبدیل شده است.
رویکرد تصادمی و جنگطلبانه ایالات متحده
برخی تصور می کنند که روی کار آمدن افرادی مانند پمپئو و بولتون به عنوان وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا موجب موفق تر شدن لابیِ ضد ایرانی تل آویو، ریاض و ابوظبی میشود؛ درصورتی که چنین نیست. علت آن است که رویکرد دولت دونالد ترامپ در آمریکا یک «رویکرد تصادمی و جنگ طلبانه» است و این رویکرد تنها محدود و محصور به مقابله با ایران نمیشود و جوانب و ابعاد گسترده تری دارد. خصومت شخصیت های مذکور ضد ایرانیِ شامل دیگر کشورها نیز می شود. به عنوان نمونه باید در خصوص اقدام اخیر ترامپ سخن گفت که علیه اتحادیه اروپا اعلام جنگ اقتصادی کرده و تعرفه های گمرکی ورود کالاها از اروپا به آمریکا را بالغ بر 25 درصد افزایش داده است.
آمریکایی ها به نوعی با چینی ها هم به همین صورت درگیر هستند. اگر به مسأله مهاجرانبا دقت نگاه شود به خوبی پی به رویکرد تخاصمی آمریکایی ها برده می شود. اخیرا ایالات متحده در یک اقدام غیرانسانی و غیراخلاقی مهاجرانی را که غیرقانونی در آمریکا هستند از فرزندانشان که در داخل این کشور به دنیا آمده اند، جدا کرده است. این حرکت بسیار عجیبی است که کودکان از پدران و مادرانشان جدا شوند. خروج واشنگتن از شورای حقوق بشر نیز یکی دیگر از مظاهر رویکرد تخاصمی آمریکایی ها محسوب می شود. لذا رویکرد کابینه کنونی آمریکا یک رویکرد خصمانه، غیرتفاهمی و غیرگفتمانی است. برهمین اساس، نمی توان روی کار آمدن شخصیت های تندرویِ ضد ایرانی در آمریکا را به عنوان مؤلفه ای برای موفقیت لابی ضد ایرانی در واشنگتن قلمداد کرد، چراکه اصل و اساس سیاست خارجی دولت کنونی آمریکا به ریاست ترامپ فی نفسه بر پایه تخاصم و جنگ طلبی با همگان ازجمله ایران استوار است.
سید هادی سید افقهی: کارشناس ارشد مسائل منطقه ای و بین المللی