در روزگار قدیم، پادشاه ظالم و مردم فریبی تصمیم گرفت که اخبار درون قصر را در یک روزنامه دیواری، روزانه به آگاهی مردمش برساند!
در میان بهت همگان و حتی اعتراض مشاوران و وزراء، با اصرار پ سماجت خویش این تصمیم را عملی کرد و طبق برنامه هر روز پانزده خبر را رسانه ای می کرد و رفته رفته مردم با ارزیابی و وقوف به صحت خبرها، بجای مراجعه به اخبار سایر منابع خبری، مستقیما” اخبار قصر را از همین روزنامه دیواری می خواندند و به مرور زمان ضرورت مراجعه به دیگر منابع خبری از بین رفت.
پس از جلب اطمینان اولیه، پادشاه روزی یک خبر دروغ را در میان ۱۴ خبر درست قرار داده و فردای آن روز میزان باور مردم را ارزیابی می کرد و به مرور زمان دریافت که مردم خبر دروغ را به اندازه خبرهای درست باور می کنند و از این رو هر روز بر تعداد خبرهای دروغ افزوده و رفته رفته تعداد خبرهای دروغ را بر خبرهای درست غالب کرد تا جائی که با یک خبر درست برای ۱۴ خبر دروغ کسب اعتبار می کرد و اینگونه او از طریق رسانه، مدیریت خبری بر افکار عمومی را طبق امیال خویش نهادینه کرد و پس از این تثبیت تکنیک، آمار خبرهای ارائه شده را از عدد ۱۵ به بالاتر ارتقاء داد، اما همچنان خبر درست همان یک خبر بود و فقط هر روز خبرهای دروغ افزایش می یافت و به ذهن مخاطبان خوش باور پمپاژ می شد!
داستان امپراطوری خبری این روزهای رسانه های غول پیکر بر افکار عمومی جهان، دقیقا” از همین تکنیک تبعیت کرده و پروپاگاندای خبری تابع همین ترکیب ناصواب خبری و بازی با اذهان عمومی جوامع مختلف است که متأسفانه هرگونه روشنگری، با مقاومت منفی مخاطبانشان مواجه شده و باورهای خویش را به رسانه های بیگانگان و معاندان متکی نگه می دارند.
در میان چنین پذیرش ساده لوحانه و البته خطرناکی، پادشاهان خبرساز جهان از طریق رسانه های پرفریب تا مرز استقرار امپراطوری خبری پیش رفته و از مخاطبانشان، لشکرهای آشوب و شورش و اغتشاش علیه کشورهای هدف درست کرده و به هر شکلی بخواهند از آنها سوء استفاده و استفاده ابزاری می کنند!
ما در زمانه ای زندگی می کنیم که به آن عصر انفجار اطلاعات اطلاق می شود و ذائقه خبری مردم دنیا به اندازه ای توسعه یافته که اولا” نسبت به تعداد خبرها، حالت سیری ناپذیری پیدا کرده است و ثانیا” سرعت دریافت خبر به اندازه ای بالا رفته که طی آن آپدیت و به روز بودن کسی را اقناع نمی کند و همه باید آنلاین و یا همان برخط باشند و ثالثا” تنوع منابع خبری به حدی زیاد و متعدد است که به همین اندازه تنوع سلیقه و عقیده در پذیرش خبرها بوجود آمده و متقاعد کردن مخاطبان بسیار دشوار شده است و رابعا” ترفندها و فریبها و شگردهای رسانه های خبری فوق العاده زیاد و ظاهرپسند شده و ارزیابی صحت و سقمخبرها مگر با داشتن سواد رسانه ای ممکن نیست.
اینجاست که ضرورت جهاد تبیین قطعی شده و باید در مقابل اژدهاهایی در روند جهانخواری، مغزها و فکرها را هدف قرار داده و بجای بلعیدن ساده، بلعیدن افکار را در دستور کارشان قرار داده اند، ایستادگی روشنگرانه از جنس مقاومت رسانه ای و یا همان تقابل موضوعی کاملا” الزامی به نظر می رسد و رسالت رسانه ملی از این لحاظ بسیار مهم تلقی می شود که در اتحاد شوم و جهانی ابررسانه ها، رسانه ملی یک تنه در خط مقدم این مبارزه به جهاد تبیین و روشنگری می پردازد و علیرغم همه تهاجمات و تخریبها و تحریفها، نه تنها دوام آورده، بلکه دمار از آنها نیز در آورده و ابتکار عمل را از آنها هم در حوزه جغرافیایی ایران و هم در عرصه جبهه مقاومت اسلامی و حتی جهان اسلام ستانده و آنها را بهگاوگیجه مبتلا کرده است و از این رو هم خودشان و هم مواجب بگیران آنها از شش جهت علیه رسانه ملی بسیج شده اند.
حمایت ما از رسانه ملی، ثبت رسمی شکست مفتحضانه امپراطوری دروغ از رسانه ملی است که عملا” به افزایش اقتدار ملی و تثبیت امنیت ملی منجر می شود.
کشف شگردهای فریبنده و دروغهای گوبلزی یا همان دروغهای بزرگ ولی باورپذیر که دقیقا” با میزان سواد رسانه ای مخاطبان مرتبط است، نیاز به کارشناسان مجرب و خبره داشته و نمی توان بدون تجهیزات و مهارتهای تخصصی به مصافشان رفت و در خط مقدم این مقابله مستقر شد.
حمایت از رسانه ملی، همراهی با عملیات های رسانه ای رسانه ملی است که نیاز شدیدی به اعتماد متقابل مخاطبان به رسانه ملی دارد، زیرا اثر قطعی چنین اعتمادهایی، طمأنینه تحلیلی و هم اندیشی هدفمند با رسانه ملی در راستای خطرزدایی از مناطق عملیاتی خبری است که کمترین خطا، بزرگترین خسارتها را به جبهه خودی تحمیل می کند!
جبهه خبری، جبهه حساسی است و اگر از زاویه درستی به آن ورود نکنیم، اولین خسارت، ریزش گسترده افکار عمومی همراه است و خسارت دوم سربازگیری آنها از خوش باورهاست که در اصل مقدمه اتفاقات میدانی است!
جالب است بدانید که دشمن از استراتژی غلط ماکیاولی تبعیت می کند که میگوید: هدف وسیله را توجیه می کند!
فوت مهسا را قتل جلوه دادن، مرگ طبیعی یک زندانی را کشته شدن زیر شکنجه تبلیغ کردن، خودکشی ها را کشته اغتشاشات معرفی کردن نمونه های اخیر همین دروغ پراکنی هاست و قطعا” ما در سالگرد اغتشاشات پائیز ۱۴۰۱ شاهد تکثیر این دروغگویی ها خواهیم بود و تأمل در آنها خیلی مهم است.
بنابر این دروغ و صحنه سازی و نیز استفاده ابزاری از همه موقعیتهای مربوط و غیر مربوط برای امپراطوری دروغ، یک استراتژی است و ما نباید آنها را با نجابت دینی جبهه خودی اشتباه بگیریم و ساده لوحانه تحلیلشان کنیم.
در فراز پایانی باید اشاره کنم که سیطره نفوذ و دخالت امپراطوری دروغ نه تنها درباره جامعه ما بلکه مربوط به جوامع مختلف جهان در دو قرن اخیر است و عنوان واحدی که دنیا برای این امپراطوری انتخاب کرده، بنگاه های دروغ پراکنی است و این خود نشان می دهد که ما با چه پدیده ای مواجه ایم و از این رو ساده انگاری و یا حتی متأسفانه خودی انگاری شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و نیز پادوهای آنها در فضای مجازی، اعتماد گله به سلام گرگ است که پیشاپیش عاقبت چنین اعتمادهایی روشن است.
لازمه این مقابله دشمن شناسی و داشتن غیرت دینی و ملی و بصیرت سیاسی و رسانه ای است.
در پایان ذکر این نکته را لازم می دانم که بزرگترین رسالت مردم بخصوص جوانان ما، تمرکز روی علت تقبل این همه هزینه و راه اندازی قریب به ۳۰۰ شبکه تلویزیونی فارسی زبان است که تنها نسبت شان با ما همین زبان فارسی است، وگرنه از صفر تا صد علیه ملت ما، انقلاب ما، نظام ما و دین ماست و ما باید تأمل کنیم که چرا برای هیچ زبانی این همه شبکه بین المللی و شبانه روزی نداریم؟!
تشخیص درست از دروغ به تحقیقات زمینه ای و پیمایش اسنادی نیاز دارد که این امر نیازمند سواد رسانه ای و نیز اعتماد به رسانه ملی است.
هادی ابراهیمی کیاپی
دانشیار علوم سياسی دانشگاه