به گزارش استناد نیوز به نقل از تسنیم، اتفاقی که این روزها روی آنتنِ تلویزیون میافتد مخاطب نالان از تکرار و کلیشه در پرداخت سریالهاست. نقطه اتکایی که پیش از این تلویزیون را به قُرقِ رسانهای تبدیل میکرد و همه منتظر بودند بدانند قسمت بعدِ فلان سریال چه میشود. اما امروز تک و توک باید ببینیم سریالی مخاطب را میخکوب خود کند یا لحظاتی مخاطب، ماهواره و فضای مجازی را رها کند و فقط و فقط مخاطبِ تلویزیون باشد.
متوازن نبودن باعث شده بیشتر «گاندو» را ببینند
برخی اوقات هم جانماییهای سریالی در کنداکتور هم این هدف را به سرمنزل نمیرساند؛ همان شرایطی که این روزها تلویزیون با آن دست و پنجه نرم میکند. یک سریال امنیتی و سیاسی به نام «گاندو» توجه همه مخاطبین، سیاستمداران، اصناف و اقشار مختلف داخل و خارج از کشور را به خود جلب کرده و در دو شبکه دیگر هم «بوی باران» محمود معظمی در شبکه یک و «خانواده دکتر ماهان» هم در شبکه دو سیما روی آنتن میروند. ولی متوازن نبودن روایتها باعث شده بیشتر «گاندو» را ببینند و از دو روایت دیگر غافل شوند.
خبری از آن حسِّ دلچسبی و توازن در روایتها نیست/تلویزیون یک لیگ سریالی ناقص راه انداخته است
البته که هر سه اثر از بازیگران و عوامل خوبی استفاده کردهاند و سعی شده کمتر به کلیشه و تکرار بروند؛ اما خبری از آن حسِّ دلچسبی و توازن در روایتها نیست. به تعبیر حسین سلطانمحمدی منتقد سینما و تلویزیون، تلویزیون یک لیگ سریالی غیرمتوازن به راه انداخته و نمیتواند سه سریال موفق در جذب مخاطب را بر روی آنتنِ سه کانال جدی خودش در نمایش سریال داشته باشد. تا حداقل ماهواره در باکسِ شبانه سریالهای تلویزیون خاموش شود و مخاطب فقط قاب تلویزیون را به دور از هر رسانه دیگری دنبال کند.
داستانها برای پخش از سیما متوازن نیستند/چرا درباره «بوی باران» و «خانواده دکتر ماهان» صحبت نمیشود؟
سلطانمحمدی اعتقاد دارد که سریالهای جدید به طور مشخص وقتی همزمان روی آنتن میروند اگر متوازن انتخاب و جانمایی نشوند معضلاتی را به همراه دارند یکی در جذب مخاطب و دیگری سوختن آن روایت و بیشتر مورد توجه قرار گرفتن یک روایت خاص. یعنی به عبارتی همزمان با مجموعه تلویزیونی «گاندو»، «خانواده دکتر ماهان» و «بوی باران» هم با فاصله اندکی شروع به پخش کردند. در این وضعیت وقتی که داستانها متوازن نیست یعنی یک روایتی در حال اوج و فرود است و موضوع خاصی را دنبال میکند خیلی به چشمِ مخاطب نمیآید. اما یک سریالی با سوژه جذاب و بِکر، نه تنها در ذهنها نمیماند بلکه نُقل محافل و مجالس است. از همکار و منتقد گرفته تا مردم عادی که در کوی و برزن درباره آن سریال با هم صحبت میکنند. اما در برابر این سریالی که خیلی در اوج هست، مابقی سریالها مطرح نمیشوند. نشان میدهد که داستانها برای پخش از شبکههای سیما متوازن نیستند.
وی با اشاره به اینکه هر سه سریال در حال پخش، بازیگران آشنا و کارهای تخصصی جذابی دارند، خاطرنشان کرد: تلویزیون امروز یک لیگ سریالی و رقابتی را به راه انداخته که تا حد زیادی متناقض است. چرا که یکی مثل بارسلونا در میدان توپ میزند و یکی هم تیم دست چندم یک کشور هم نیست. یک کار در اوج به سر میبرد و سریالهای دیگر از لحاظ داستانی و گرهگذاریها آثار محکمی نیستند. در صورتیکه هر سه سریال روی آنتن، بازیگران نامآشنایی دارد و از لحاظ تخصص و حرفهای عمل کردن چیزی کم ندارند. داستانها به شدت با هم متفاوت هستند؛ از حیث تنوع ژانر اتفاق خوبی رقم خورده اما دور بودن فضاها گاهی وقتی لطمه هم میزند. زیرا یک زمانی سریالی مثل «بانوی عمارت» به دلیل شباهت با مجموعه «شهرزاد» در ذهنها میماند و سریالی مثل «گاندو» به خاطر داستان بسیار متفاوت و به تصویر کشیدن رویدادهای معاصر سیاسی و امنیتی، ماندگار میشود.
سلطانمحمدی تأکید کرد: سریال باید کاری کند تا مردم، منتقدین و کارشناسان با هم صحبت کنند و رایزنی داشته باشند آخرِ داستان به کجا میرسد. این اتفاق برای «گاندو» افتاده و رسانههای سیاسی و غیرسیاسی درباره پخش این مجموعه با هم صحبت میکنند. جوّسازی و هیاهوی رسانهای بوجود آمده و همه منتظرند ببینند قسمت به قسمت این سریال به کجا میرسد. این اتفاق خوشایندی برای عرصه سریالسازی ما به شمار میرود. «خانواده دکتر ماهان» و «بوی باران» خانوادگی هستند؛ اگر این نوع سریالها خوب تعریف شوند مخاطب میبیند و لذت میبرد اما روایت درستی نداشته باشد به راحتی کنار گذاشته میشوند. «گاندو» یک رویداد امنیتی و سیاسی معاصر را به تصویر کشیده و به خیلی از نشانهها و حتی شخصیتها و فعالیتهای رخداده دو دههاخیر اشاره کرده است. از بحث شهید حسن تهرانی مقدم، تسلیحات هستهای، بحث جاسوسان، همراهی سفارتخانههای کشورهای غربی تا ماجرای افرادی که در داخل برای سوء استفاده و فریب دادن افراد ساده برای پولشویی را به نمایش درآورده که این طور نشانهها از ذهن مردم نمیرود و برایشان آشناست.
این منتقد سینما و تلویزیون با اشاره به حضور جدی رسانهها در سریال «گاندو»، خاطرنشان کرد: وقتی روایتی با نشانههای آشنا جلو میرود رسانهها هم بر روی آن متمرکز میشوند با روایتهایی چرا «کلاهگیس دارند» و چرا «کاناپه» کیانوش عیاری را با «کلاهگیس» نمیگذارند پخش شود و یا چرا در فلان قسمت مثلاً به یک مقام سیاسی اشاره کردهاند و در بازپخش حذف میشود. در صورتیکه ما درباره سریالهای «بویباران» و «خانواده دکتر ماهان» از این نشانهها پیدا نکردیم که باعث تعریف و بحثِ رسانهای شود تا اذهان نسبت به آن آثار فعال نگه داشته شود. همین باعث می شود سریالی مثل «گاندو»، نسبت به دو سریالی که فقط داستان تعریف میکنند با فاصله بسیار زیاد در جامعه آغشته با سیاست و رویدادهای سیاسی، بیشتر دیده شود. اینجاست که میگویم آن عدم توازن به چشم میآید؛ «گاندو» چیزهایی دارد که سریالهای شبکه یک و دو ندارد. همین باعث میشود رقابت برای جلب مخاطب بیتناسب جلو برود.
سلطانمحمدی در واکنش به افرادی که میگویند تلویزیون داستانهای خشِن و خستهکننده به مخاطب ارائه میدهد، گفت: میگویند جامعه خسته است و نباید داستانهای سریالی خستهکننده و خشن ارائه کرد. این تحلیل درستی نیست چون جامعه ما خسته نیست. این نوع نگرش در پشت آثاری قرار گرفتهاند که هم خستگی را میتواند در جامعه ایجاد کند و هم میتواند خستگی موجود را تشدید کند. آنها بر این باورند راه حل برون رفت از این فضا، استفاده از آثار طنز است و مردم را باید خوشحال کرد. به همینها نگاه کنید میبینید، تماشای سریالهایی مثل «بازی تاج و تخت» که سراسر خشونت است را ترویج میدهند. یا در سینما پشت فیلمهای خیلی خاص، هنر و تجربه و فیلمهای انتزاعی و اجتماعی انباشته از سیاهی قرار میگیرند و میگویند این آثار و این کارگردانان خوب هستند. تلویزیون باید طنز بگذارد، اثر جدی، اجتماعی و تحلیلی نداشته باشد که مردم خسته میشوند، خشونت نشان ندهد اما در سینما و در رفتار خودشان «چرنوبیل» و «بازی تاج و تخت» بسیار عالی است!
وی افزود: ویژگی اصلی سریال «بازی تاج و تخت» کشتن کاراکترها بود. هر کاراکتری وارد میشد بعد از 20 ثانیه از صحنه داستان خارج شد. آن خشونت خوب است و این خشونت بد! طنز سینما بد است و طنز در تلویزیون خوب است؛ این رفتار دو گانه است. انتقاد از تلویزیون چون رسانه حاکمیتی است خوب است و از سینما نباید انتقاد کنیم که فیلمهایی روی پرده میبرد که به دور از انبوه جمعیت است. چه اثر پُرتماشاگری در سینمای ما وجود داشته که طنز نبوده است. اگر «شبی که ماه کامل شد» را کنار بگذاریم، فیلم جدی و تحلیلی کم فروش است! حتی یک بخشی برای آنها به نام "هنر و تجربه" راه انداختهایم بر روی آن مانور داده میشود و اگر این فیلم در تلویزیون باشد بخاطر ویژگی تا حدودی بیانتخاب بودن تماشاگرش، مورد انتقاد جدی قرار میگیرد. در این تلویزیون که مخاطب خیلی حق انتخاب ندارد یک فیلم جدی تا 20 میلیون تماشاگر دارد. الان فیلم سینمایی «دو نفر و نصفی» یدالله صمدی که چند بار به نمایش درآمده را هیچ سالن سینمایی به یاد این کارگردان اکران نکرد. دوست بیرونی که نشسته و میگوید یدالله صمدی بعد از مدتی تلاش و زندگی از دنیا رفت خود آن دوست، این اثر را هیچ سالنی اکران نکرد و بعد از تلویزیون متوقع میشوند. یعنی یک رفتار متناقض که مثلاً تلویزیون یک رسانه حاکمیتی منحصر به فرد است و تلویزیون خصوصی نداریم.
سلطانمحمدی درباره فقدان فیلمنامه در سریالهای تلویزیون، تصریح کرد: مشکل فیلمنامه نداریم بلکه مشکل، طراحی و نگارش و طرح روایت به صورت فیلمنامه است. یک ویژه عمده آثار غربی مبتنی بر نوبل، روایت و رویداد مکتوب است. بیشتر همین فیلمها در تلویزیون خودمان پخش میشود که روایت واقعی را دستمایه میکنند. یعنی میتوانند یک متن ساده را به یک آثار تصویری مطلوب برای تماشاگری که فیلم متحرک و تصویر متحرک میبیند، درآوردند. یک همچنین وضعیتی با فیلمنامهنویسان خودمان را شاهد نیستیم که بتوانند از میان رویدادهای روز، اثری را دربیاورند.
فیلمنامهنویسان ما نه تخیّل درستی دارند و نه اقتباس را میفهمند
وی خاطرنشان کرد: در میان فیلمهای بخش مسابقه جشنواره فیلم شهر، «چهارراه استانبول» مطرح شد که یک عده جوانی در تجارت و پارچه حول چهارراه استانبول به نتیجه نرسیدند و برای اینکه پول ملت را ندهند فرار کردند. و در جریان این روایت به آتشنشانها و ماجرای پلاسکو هم میپردازیم اما در واقع این رویداد نابود شد. یک همچنین چیزی را ما بلد نیستیم. در خارج از کشور نگاهکنید انواع داستانها از رویدادهای واقعی و متن داستانی استخراج میشوند. اینجا به ندرت پیدا میکنیم یک کتاب را برداشته باشند و از آن فیلم بسازند. نه آن نویسنده فیلمنامه میتواند تغییراتی از آن کتاب متناسب با مدیوم سینما و کارگردان بدهد و نه قواره اقتباس را میداند که از یک متن رمان چگونه باید استخراج انجام شود. در اقتباس اصل متن است و قالب آن را به رسانه و فیلم تبدیل میکنند که اصل روایت ساخته میشود. حالا فارغ از این اقتباس که انجام نمیشود از یک عالم هیچی میخواهیم تخیل کنیم که کار به مراتب سختتر است؛ در این راستا هم به روایتهای بدون قافیه و مشکل فیلمنامهای میرسیم.
این منتقد سینما و تلویزیون با اشاره به اینکه قصه را تغییر میدهند و نمونه بارز آن تناقض در ساخت «رحمان 1400» با روایت اصلی تصویب شده است، خاطرنشان کرد: ما فیلمنامهنویس خوب خیلی اندک داریم. آنهایی هم که فیلمنامه خوب مینویسند سرشان شلوغ است و عزیزانی که فیلمنامههایشان بیرون میآید وقتی بررسی میکنیم نکات تخصصی اشکالدار روی فیلمنامهای که تصویر شده روی آنتن میرود، پیدا میشود. حتی نسخههای فیلمنامهای ما در کتابفروشیها هم پیدا نمیشود و همه حجم انبوهی از آثار خارجی هستند. چرا که فیلمنامهها سر فیلمبرداری بالا پایین میشوند و تغییر میکنند. همین روایتهای تغییر کرده آن فیلمنامه تصویب شده نیستند؛ مصداق بارز آن «رحمان 1400» که اکران آن متوقف شد! ما به رعایت اصول حرفهای سینما و رفتار فیلمنامهنویسی پایبند نیستیم حتی اگر جشن 100 سالگی سینمایمان را هم برگزار کردهایم. در تلویزیون هم همین مشکل را داریم روایت تاریخی مبتنی بر برخی از نشانهها که نامها را تغییر میدهند و از خطوط آن روایت اصلی هم فاصله میگیرند؛ در واقع قصه عوض میشود.
وی با اشاره به رفتار غیرمرسوم با سریال «گاندو» تأکید کرد: چرا کسی حمایت نمیکند کارهای امنیتی و سیاسی خوبی مثل «گاندو» بیشتر شود؟ نه تنها این اتفاق نمیافتد بلکه در جریان پخش هم بر روی نکاتی متمرکز میشوند و به آن هجمه وارد میکنند که جای تأمل دارد. مثلاً به جای تقدیر از این همه نمایش درست از تلاشگران عرصه امنیت و اقتدار این مرز و بوم، میگویند چرا «کلاه گیس» بر سر دارند یا جزئیات دیگر که واقعاً نه اصولند و نه فرع! اینجا جاسوسی مدرن به خوبی تصویر شده و به جای اینکه کمک کنیم این سریالها بیشتر شوند و مورد حمایت قرار گیرند این نوع هجمهها را برپا میکنیم. آنقدر آثار آمریکایی را در این ژانر دیدهایم که در آمریکا هم نباشیم میدانیم امنیت فدرال و FBI را میشناسیم. چرا که آنها در همه فیلمهایشان کاراکتر قدرت نظامی و امنیتی حاکمیتشان چشمگیر است. پلیس قویترین آدم در سریالها و فیلمهایشان هست تا به مردم القاء کند نگران نباشید. اما پشت «گاندو» نمیایستیم!
سلطانمحمدی که اعتقاد دارد «گاندو» را ضدگاندوها هم میبینند، افزود: سریال «هوشسیاه» که این روزها دوباره در تلویزیون پخش میشود کارهایی است که میتواند در قالبهای دیگر دوباره تکرار شوند. باید قدرت نظامی و امنیتی و دفاعی این مرز و بوم تصویر شود تا مردم بدانند چه کسانی با چه تلاشهایی میکوشند تا این میهن با قدرت و اقتدار جلو برود. این مأمورین و سربازان گمنام را «گاندو» به خوبی تصویر کرده تا جایی به عمق جان نشسته که ضدگاندوها هم «گاندو» را میبینند. واقعاً میتوانم بگویم که اثر مربوط به بچههای اطلاعات سپاه، همه را پای تلویزیون میخکوب کرده است. حالا چرا اینها ماجرای «کلاهگیس» را به «کاناپه» کیانوش عیاری وصل میکنند جای تأمل دارد.
سریالِ تلویزیون باید کاری کند ماهوارهها خاموش شود
وی با بیان اینکه باید توازن بین روایتها برقرار شود، تأکید کرد: درست است خوشحال نمیشویم «خانواده دکتر ماهان» و «بوی باران» دیده نمیشود ولی برایمان جای افتخار است که تلاش امنیتی بچههای اطلاعاتی ایران همه را به خودش جلب کرده و پای داستان نشستهاند. در عین حال، سیما باید توازن بین روایتها را برقرار کند. حتماً سه داستان محکم پلیسی و داستانی همه را میخکوب میکرد و سریالهایمان باید سه کانال جدی داشته باشند. چه اشکالی دارد از ساعت 9 تا 11 شب مردم پای سه سریال تلویزیونی بنشینند و در این دو ساعت پای ماهواره نباشند و خاموش شود. مثل سالهای قبل که ماه مبارک رمضان مخاطب تمام و کمال پای تلویزیون بود.
این روزها شبکه پنج کمنفس شده است
سلطانمحمدی در پایان درباره شبکه پنج گفت: این روزها شبکه پنج کمنفس است از نداشتن فیلم، سریال کرهای پخش میکند آنهم جیونگ میونگی که دیده نمیشود. بودجه ندارند و خروجی چند سال اخیر آن فعال نبوده است. حتماً باید نهادهای استان تهران را درگیر کنند تا سریالسازی دوباره در این شبکه رونق پیدا کنند. مردم داستان میخواهند؛ مخاطب «گاندو» درگیر اسامی نیستند و فقط پیچیدگی این کار درگیرشان کرده است. مهم شناخت اسمها نیست بلکه فیلمنامه و روایت مهم است. حتی سیاستمداران را هم پای این سریال نگه داشته و هر چند وقت یک بار تحلیلی از آنها به گوش میرسد. نه تنها شبکه پنج بلکه دیگر شبکههای سیما نیازمند چنین فضاهایی در سریالسازیشان هستند.