تیم ملی دومین بازی خود را با هدایت مارک ویلموتس را انجام داد. اما در بخش عمده ای از فضای طرفداران فوتبال ایران، انگار بیشتر از اینکه دوره ویلموتس شروع شده باشد، دوره بعد از کی روش استارت خورده است. همه چیز با زمان حضور کی روش مقایسه میشود و چندان نشانی از انصاف هم در قیاسها نیست. هر لحظه یک گروه نسبت به طرف مقابلش به دنبال حس برتری است. البته غیرطبیعی هم نیست. در عالم مربیگری، هشت سال زمان خیلی زیادی برای حضور یک مربی در یک تیم (به ویژه ملی) به حساب میآید. طبیعتاً تاثیرگذاری مربی در این مدت زمان طولانی، فراتر از مسائل فنی میرود.
اما این بخش از هواداران در حال ادامه دادن روندی هستند که مشخصاً نتیجهای ندارد. ما تازه دعوت شده ایم به بیرون رفتن از یک فضای مسموم هواداری. اختلافات کی روش و برانکو به حدی فوتبال ایران را در بر گرفته بود که دنبال کنندههای فوتبال به شکل عجیبی مقابل هم قرار میگرفتند و صد البته گرد و خاکی که در این فضای عجیب به پا شده بود و آرامش را از روان همه ربوده بود، بسیار مهیبتر از اصل خود این اختلاف بود؛ اختلافی که شاید بین هر دو نفری در فوتبال حرفه ای نقاط مختلف دنیا مشابه اش پیدا شود.
حالا که این فرصت دست داده تا یک بار دیگر اتحاد به این جمعیت عظیمِ دوست دار فوتبال برگردد، خودمان نباید لگد به این بخت بزنیم و بساط یک جنگ بی اساس و بی نتیجه را علم کنیم. اظهارنظرهایی مثل «تیم ملی با کی روش از کره جنوبی گل نخورده بود»، یا «تیم ملی با ویلموتس موقعیتهای بیشتری مقابل کره ساخت» جملههایی است که ما دو کلمه ابتدایی اش را رها کرده ایم و چسبیده ایم به حاشیههایش. باز اگر نقطه نظر تاکتیکی خاصی هم داشتیم، شاید بد نبود؛ اما اکثر این فکت ها شده دستمایه یک سری کری خوانی و بحث سخیف که یک هوادار تیم ملی را از اصلی ترین هدفی که باید به آن توجه کند، دور کرده است.
واضح و روشن است که سبک کاری مربیان مختلف در دنیا با هم تفاوت دارد و هر کسی سعی میکند طرز تفکری را که دارد در تیم خود پیاده کند. نه کلمبیای کی روش مثل زمان پکرمن بازی میکند و طبعاً نه ایرانِ ویلموتس مثل دوران کی روش. این ها فقط به تفاوت سبک کاری مربیان برمی گردد. کاش از همین مربیانی که سنگشان را (ولو بدون آگاهی) به سینه می زنیم، یاد هم بگیریم. اگر جایگاه خودمان را بهتر درک کنیم، مثل کی روش که ایران و کلمبیا برایش فرق ندارند، یا شبیه ویلموتس که نتیجه گیری با بلژیک و ایران در نظرش به یک اندازه دلچسب است، ما هم از ایران با کی روش، ویلموتس و یا هر مربی دیگری به یک میزان حمایت میکنیم. ما باید ورای سبک بازی و هر موضوع فنی دیگر، به تیم ملی کشورمان عشق بورزیم و از این علاقه قلبی لذت ببریم. البته اگر بعضیها بگذارند. بعضیها که، خودمان هستیم.
ه گزارش مشرق، امروز تیم ملی دومین بازی خود را با هدایت مارک ویلموتس را انجام داد. اما در بخش عمده ای از فضای طرفداران فوتبال ایران، انگار بیشتر از اینکه دوره ویلموتس شروع شده باشد، دوره بعد از کی روش استارت خورده است. همه چیز با زمان حضور کی روش مقایسه میشود و چندان نشانی از انصاف هم در قیاسها نیست. هر لحظه یک گروه نسبت به طرف مقابلش به دنبال حس برتری است. البته غیرطبیعی هم نیست. در عالم مربیگری، هشت سال زمان خیلی زیادی برای حضور یک مربی در یک تیم (به ویژه ملی) به حساب میآید. طبیعتاً تاثیرگذاری مربی در این مدت زمان طولانی، فراتر از مسائل فنی میرود.
اما این بخش از هواداران در حال ادامه دادن روندی هستند که مشخصاً نتیجهای ندارد. ما تازه دعوت شده ایم به بیرون رفتن از یک فضای مسموم هواداری. اختلافات کی روش و برانکو به حدی فوتبال ایران را در بر گرفته بود که دنبال کنندههای فوتبال به شکل عجیبی مقابل هم قرار میگرفتند و صد البته گرد و خاکی که در این فضای عجیب به پا شده بود و آرامش را از روان همه ربوده بود، بسیار مهیبتر از اصل خود این اختلاف بود؛ اختلافی که شاید بین هر دو نفری در فوتبال حرفه ای نقاط مختلف دنیا مشابه اش پیدا شود.
حالا که این فرصت دست داده تا یک بار دیگر اتحاد به این جمعیت عظیمِ دوست دار فوتبال برگردد، خودمان نباید لگد به این بخت بزنیم و بساط یک جنگ بی اساس و بی نتیجه را علم کنیم. اظهارنظرهایی مثل «تیم ملی با کی روش از کره جنوبی گل نخورده بود»، یا «تیم ملی با ویلموتس موقعیتهای بیشتری مقابل کره ساخت» جملههایی است که ما دو کلمه ابتدایی اش را رها کرده ایم و چسبیده ایم به حاشیههایش. باز اگر نقطه نظر تاکتیکی خاصی هم داشتیم، شاید بد نبود؛ اما اکثر این فکت ها شده دستمایه یک سری کری خوانی و بحث سخیف که یک هوادار تیم ملی را از اصلی ترین هدفی که باید به آن توجه کند، دور کرده است.
واضح و روشن است که سبک کاری مربیان مختلف در دنیا با هم تفاوت دارد و هر کسی سعی میکند طرز تفکری را که دارد در تیم خود پیاده کند. نه کلمبیای کی روش مثل زمان پکرمن بازی میکند و طبعاً نه ایرانِ ویلموتس مثل دوران کی روش. این ها فقط به تفاوت سبک کاری مربیان برمی گردد. کاش از همین مربیانی که سنگشان را (ولو بدون آگاهی) به سینه می زنیم، یاد هم بگیریم. اگر جایگاه خودمان را بهتر درک کنیم، مثل کی روش که ایران و کلمبیا برایش فرق ندارند، یا شبیه ویلموتس که نتیجه گیری با بلژیک و ایران در نظرش به یک اندازه دلچسب است، ما هم از ایران با کی روش، ویلموتس و یا هر مربی دیگری به یک میزان حمایت میکنیم. ما باید ورای سبک بازی و هر موضوع فنی دیگر، به تیم ملی کشورمان عشق بورزیم و از این علاقه قلبی لذت ببریم. البته اگر بعضیها بگذارند. بعضیها که، خودمان هستیم.