صدای آنها در همهمه زندگی شهری و بگیر و ببندهای آن شنیده نمیشود. اما حالا «سمانه معصومی» و «مریم نظافت» همنشین زنان روستای اسلامآباد سیمان تهران شدند، آموزش میدهند و آنها را صاحب کار و درآمد کردهاند. از همه اینها که بگذریم تفکر اقتصاد مقاومتی و راههای رسیدن به ابزارهای آن را به بهترین شکل در ذهن زنان روستایی که خیلیهاشان بیسواد یا کمسواد هستند جا انداختند. این دو کارآفرین نسخه تضمین شده اشتغالزایی و پویایی در اقتصاد را به دست روستاییان کمبرخوردار دادهاند.
کارآفرین شوید حتی شما! با 500هزار تومان سرمایه
فرض کنید همین امروز به شما 500 هزار تومان وجه نقد بدهند. با آن چه میکنید؟ پاسخها متفاوت بود. یکی از خرید لباس برای بچههایش گفت. خانمی از خرید وسایل خانه و آن یکی از عزم سفر به شهر پدری. این اولین سوال در اولین جلسه کارآفرینان با بانوان روستای اسلامآباد بود. «سمانه معصومی» و «مریم نظافت» قبل از آموزش و اشغالزایی از تفکر اقتصادی و مدیریت اقتصادی و مالی برای زنان روستایی گفتند. یادشان دادند چطور میتوان با 500 هزار تومان یک کسب و کار کوچک راه انداخت. اینکه حتی یک زن روستایی کمسواد هم میتواند چرخدندههای سنگین اقتصاد کشور را به حرکت وادارد و برازنده نام کارآفرین شود. سمانه معصومی میگوید: «کارآفرینها آدمهای خارقالعاده و متفاوتی نیستند.کارآفرینی هم در آنها مادرزادی نیست. تنها تفاوت کارآفرین ها با آدمهای معمولی در پشتکار و خستگیناپذیریشان است. همه اینها را گفتیم تا بدانیم هر شخص با هر حرفه و هنری که دارد میتواند کارآفرین شود، فقط کافیست تواناییهایمان را مرور کنیم. حتی یک توانایی کوچک را نباید دست کم گرفت.»
وقتی چینیها هم کم میآورند
ماجرای کارآفرین شدن این دو نفر مصداقی بر ادعاهایشان است. مریم نظافت از روزی گفت که کارش را با 300 هزار تومان و یک دنیا تلاش و ایده آغاز کرد و حالا یکی از بزرگترین تولیدکنندگان پارچههای هنری سرمهدوزی در کشور شده است و هنردستش نه تنها به همه شهرهای ایران بلکه به دو کشور عربی هم صادر میشود. سمانه معصومی هم از روزهایی گفت که هنر ذاتیاش را به کار گرفت و با دستان خالی همراه با خلاقیت و پشتکار به دنیای بانوان هنرمند و کارآفرین وارد شد. حالا هنر دست او و همراهانش زینتبخش خانه تازه عروسها و سفره عقد و سفره هفت سین ایرانی هاست. حالا او و دوست کارآفرینش جزو کارآفرینان برتری هستند که محصولات تولیدیشان پوزه گوی سبقت را از کالاهای چینی ربوده است.
میانسالی و کارآفرینی و نامآوری در ایران
ماجرای کارآفرین شدن خانم نظافت ضربالمثل ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است در ذهن زنان میانسالی که در کارگاه او مشغول به کار هستند، تداعی میکند. او در دهه چهارم عمرش کارآفرین شده است و میگوید:«جوان که بودم در کلاس هنری سرمهدوزی شرکت کردم و برای دلخوشی خودم، کار هنری انجام دادم. اما چند سال قبل به این فکر افتادم که با استفاده از این مهارت، کمکخرج زندگی شوم. با پس انداز اندکی که داشتم، ترمه و سرمه خریدم، بدون آنکه به بازار فروش فکر کنم. شبانهروز روی ترمهها طراحی می کردم و اتاق خانهمان پر شد از هنرنماییهای من اما بازار فروش وجود نداشت. تلاش بسیاری برای فروش محصولاتم کردم. از پخش تراکت در فروشگاهها تا صحبت با فروشندههای صنایع دستی. بارها از زبان مغازهداران«نه» شنیدم اما نا امید نشدم و بالاخره کار، رونق گرفت. از اتاق خانه شروع کردم و با افزایش سفارشها اشتغالزایی هم آغاز شد. تا کنون بیش از 70 نفر در کارگاه من صاحب شغل و درآمد شدهاند و بسیاری از آنها حالا کارآفرینان قابلی هستند.»
دلخوشیهای زنانه در روستای اسلام آباد سیمان
بانوان کارآفرین با کمک دهیاری، چراغ اشتغال زنان در روستای اسلام آباد سیمان را روشن کردند و رنگ زندگی به خانه دل دهها زن روستایی پاشیدهاند. برای کارآفرینان شهری مهم نیست هر روز چه مسافتی را با چه خطراتی باید طی کنند تا به روستا برسند. فقط دلخوشاند به اینکه از نوجوان 17 ساله تا بانوی 50 ساله در این روستا مشغول به کار شدند. از زنان آسیبدیده که سرپرست خانوارند و کمرشان زیر بار مشکلات، خم شده تا زنانی که به دلیل کمآبی، عطای کشاورزی در زمین هایشان را به لقای آن بخشیده اند، در کارگاه کارآفرینی آنها صاحب کار و درآمد هستند