ولایتی میگوید: سال۵۳ یک روز مؤجر ما بلایی سرما آورد که من مصمم شدم به هر قیمت که شده، یک خانه بخرم. بالاخره ما سه نفر شدیم. با کسی که زمینی داشت شریک شدیم و یک ساختمان دوطبقه درست کردیم.
تا سال ۶۰یا ۶۱بنده مطبم را فروختم. چون انفجارها و ترورهای منافقین پیش آمده بود و دیگر نمیتوانستیم به مطب برویم. یک خانه کلنگی در تجریش خریدم. برای این خانه کلنگی، یک میلیون تومان از آقای عسگراولادی وام گرفتم؛ و به هر حال خانهای ساختیم.
آقای دعاگو که الان امام جمعه شمیرانات است، آن زمان رئیس کمیته بود. به من گفت: خانه شما امنیت ندارد و مصلحت نیست شما اینجا باشید. گفتیم کجا برویم؟ کاخ سعدآباد شده بود محل کمیته. خانهای نزدیک به کمیته وجود داشت که متعلق به بنیاد شهید بود. من با آقای کروبی وارد مذاکره شدم که این خانه را با خانه قبلی معاوضه کند. آمدند خانه را ارزیابی کردند ۳۶میلیون تومان و خانه بنیاد شهید را ارزیابی کردند ۵۱ میلیون تومان.
چه سالی؟
سال ۷۰ – ۷۱.
مشکل امنیتی برطرف میشد؟
بله، ۱۵میلیون تومان ما باید سر میدادیم. مدت طولانی باید ماهی۷۰۰هزار تومان میدادیم.
حالا قیمت خانهتان میدانید چقدر شده است؟
صبر کنید، عرض کنم. خانهای که گرفتیم ۱۰۰۰متر بود. ۲۲۴متر از این خانه را حسینیه کردیم. اخیرا که دیدم این حسینیه احتیاج به توسعه دارد، ۲۰۰متر دیگرش را هم وقف کردیم. پس، از ۱۰۰۰متر ۶۰۰متر برای ما مانده است. در دوطبقه بالا ۴تا از فرزندانمان که ازدواج هم کردهاند زندگی میکنند. ما هم که پایین مینشینیم، پس در این ۶۰۰متر ۵خانواده زندگی میکنند.